بيانيه کميته بين المللی نجات پاسارگاد  به مناسبت سالگشت آبگيری سد سيوند

بنای يادبود يک بی خردی بزرگ

بر صفحات تاريخ همه ی ملت های جهان، نام مردمان به خاطر کارهايي که در سطح اجتماعی انجام می دهند، چه نيک و چه بد، ثبت می شود: با خطوطی روشن يا تيره.  نام زنان و مردان نيک کردار چونان چراغی هميشه فروزان مسير تاريخ بشری را روشن می کند و عطر جاودانگی بخود می گيرد، و نام بد کرداران تاريخ، به هر مناسبتی  چون سايه از ميان گرد و غبار رخ می نمايد  و لعنتی ابدی را برای خود می خرد.

و چنين است که می بينيم در سراسر جهان بناهای يادبود زيادی نيز به نام مردمان نيک و بزرگ برپا است؛ يا بناهای يادبودی که برای جاودان کردن خاطره ی لحظه های مهم و سازنده ی يک ملت ساخته می شوند: لحظه های بزرگ تاريخی که خبر از مقاومتی انسانی می دهد، يا از رسيدن ملتی به استقلال و آزادی ياد می کنند. بناهايي که حتی اگر در جنگی، در انتقامجويي نامردمانی، و حتی در اثر باد و باران و خشم طبيعت لطمه ای ببينند ديگر باره، به همت مردمان مشتاق، مرمت و باز سازی می شوند.

بناهايي نيز در جهان وجود دارند که برای يادبود دردی و زخمی و آزاری  بنا شده اند؛ بناهایی همچون يادبودهای جنگ ها و يا بيدادگری ها، با اين وظيفه که تصوير بيدادها را، برای عبرت آيندگان يکجا در حافظه ی مردمان زنده نگاه دارند. 

 سد سيوند يکی از اين بناهاست که اگرچه با عنوان «يادبود» ساخته نشده اما بی شک يادبود يکی از بيدادگری های فرهنگی تاريخ معاصر ما خواهد بود. اکنون دو سال از سی ام فروردين 86 می گذرد، روزی که دولت آقای احمدی نژاد به همراهی معاون و رييس سازمان ميراث فرهنگی اش، بدون توجه به هشدارهای مستند کارشناسان در مورد لطمه ها و زيان های آبگيری نابخردانه سد سيوند، و بی اعتنا به مخالفت هزاران هزار مردم فرهنگ دوست در سراسر جهان، و هشدار حقوقدان ها، دست به عملی غير اصولی، غير ملی، و غير فرهنگی زد. ما در اين دو سال شاهد آن بوده ايم که آبگيری سد سيوند موجب چه بلاهايي  در منطقه ی اطراف خود شده است؛ از خشکيدن و سوختن تالاب های بختگان و کر گرفته تا نابودی کیلومترها از زمين های کشاورزی و هزاران هزار درخت کهن، از تأثير رطوبت بر آثار باستانی منطقه، و به ويژه آرامگاه کورش بزرگ، گرفته تا به زير آب رفتن منطقه ی باستانی دشت بلاغی. در اين ميان، سد سيوند و آب انبار شده ی پشت آن بی هيچ سودمندی اقتصادی بيهوده مانده اند.

به اين ترتيب، سد ويرانگر سيوند می تواند  يکی از بناهای يادبودی باشد که خاطره ای تلخ را در ارتباط با مسايل فرهنگی و  سياسی کشورمان با خود دارد.  

چهار سال پيش، ما، در کميته ی نجات پاسارگاد، پيشنهادی را مطرح ساختيم مبنی بر اينکه سد سيوند آبگيری نشود و همانگونه که هست به صورت محلی برای بازديد جهانگردان درآيد تا، علاوه بر نجات ميراث تاريخی و فرهنگی منطقه، از محل درآمد حاصل از اين بازديدها همه ی هزينه های خود را بپردازد و، در عين حال، گردشگرانی که به ديدن آن می آيند به ياد آورند که اين سد در پی تصميمی خردمندانه و به منظور حفظ آثار مهم تاريخی و طبيعی سرزمينی نيمه تمام مانده است.*   

و اکنون، در دومين سالگشت آبگيری سد  سيوند،  کميته ی بين المللی نجات پاسارگاد خطاب به اولين دولت مردمی و واقعی که در آينده بر سر کار خواهد آمد پيشنهاد می کند تا  سد سيوند را از آب خالی کرده و از آن به عنوان بنای يادبودی استفاده کنند.  بنای يادبودی که يادگار و نمودگار دورانی باشد که طی آن مردمانی فرهنگ دوست و علاقمند  برای جلوگيری از آبگيری آن، در مقابل ويرانگران ايستادند،  تا بخش هايي از ميراث فرهنگی، تاريخی و طبيعی بشريت را نجات داده باشند؛ مردمانی که متاسفانه مخاطب شان دولتمردانی بدکردار و ويرانگر بودند.

 

ما اميدواريم در فردايي نه چندان دور، بنای يادبود سيوند، هر روز و هر لحظه، به همه ی گردشگرانی که از مقابل آن گذشته و از آن بازديد می کنند  نام ويرانگران تنگه بلاغی، تالاب بختگان، تالاب کر، درختان قطع شده کهن و زمين های سوخته کشاورزی را لعنت کنان تکرار  کند. و البته همين بنای يادبود بازگوينده ی اين نکته نيز خواهد بود که ايرانيان به عنوان انسان هايي با فرهنگ چنين سد ويرانگری را نيز حفظ کرده و آن را به صفحات تاريخ سپرده اند تا نمونه ای  روشن برای آيندگانی باشد که در راستای نگاهداری و نگاهبانی از ميراث فرهنگی و طبيعی سرزمين شان خواهند کوشيد.

با مهر و احترام

شکوه ميرزادگی

کميته بين المللی نجات پاسارگاد

14 آوريل 2009

 

*بخشی از پيشنهاد برای نجات پاسارگاد و بازگشت هزينه های سد سيوند در سال 2005

الف: ساختن سد سيوند در همين مرحله که هست متوقف شده و پول ديگری برای تکميل آن خرج نشود.

ب: به طور رسمی اعلام شود که هيچ گاه از آن به عنوان سد استفاده نخواهد شد.

پ:  بر پيشانی آن و به همه ی زبان های دنيا نوشته شود:

«اين سد نيمه تمام ماند  تا آثار فرهنگی، ملی و بشری پاسارگاد محفوظ بماند.»  

و آنگاه، از همين فردا، سازمان ميراث فرهنگی و گردشگری اين سد نيمه تمام را برای تماشای مردمان بگذارد و برای بازديد اين اثر ِ (که از لحظه توقف ارزشی تاريخی خواهد يافت) مثل آثار باستانی ديگر که در موزه ها هست بليت بفروشد.

مطمئن هستم که تا پاسارگاد هست، و ايران هست (که آرزوی همه ی ما جاودانگی آن است)، هر توريستی که از آن محل می گذرد با عشق به ديدار اين سد نيمه تمام خواهد رفت. به خصوص آن هايي که به عشق ديدار آثار باستانی تخت جمشيد و پاسارگاد از سراسر جهان به آنجا می روند به راحتی حاضرند برای تماشای سدی که به پاس احترام به ارزش های معنوی بشری ناتمام مانده است چند دلاری خرج کنند.

 ما، با اين ترفند، به چند نتيجه خواهيم رسيد:

1-         پاسارگاد را، با همه ی آنچه که در آن و در زير آن است حفظ کرده ايم.

2-         چندين و چند برابر (و در سال های آتی صدها برابر) هزينه سد را به دست خواهيم آورد.

3-         به مردم جهان خواهيم گفت که ما ايرانی ها، همچون اجداد در پاساردگاد خفته خود، مردمانی متمدن هستيم و سدی بزرگ را برای حفظ آثار فرهنگی مان نيمه تمام می گذاريم. ما آن را هم خراب نمی کنيم، چرا که کار ما نيز چون آنان آبادانی است نه ويرانگری.

برای ديدن کل اين  پيشنهاد:

http://www.savepasargad.com/Articles/Shokooh_sivand.htm

 

 

يشنهاد بنياد ميراث پاسارگاد به يونسکو

برای ثبت چهارشنبه سوری در ميراث معنوی جهانی

 

5 فوريه 2009

عالیجناب مدیرکل سازمان آموزشی، دانشی و فرهنگی سازمان ملل متحد

یونسکوپاریس، فرانسه)

رونوشت سازمان های ميراث جهانی، و اداره مرکزی سازمان ملل

موضوع: پیشنهاد ثبت «چهارشنبه سوری» در ميراث معنوی جهانی Intangible Heritage 

 

آقای عزيز

      با توجه به نگرانی های سازمان يونسکو درباره ی نابودسازی ميراث های فرهنگی جوامع مختلف که موجب پيدايش فکر ثبت آثار معنوی جهان گرديده است، و از آنجا که وقتی نابودکنندگان اينگونه آثار دولت هایی باشند که کشورخود را در سازمان يونسکو نمايندگی می کنند، چاره ای جز اين باقی نمی ماند که مردم و سازمان های غير دولتی آنها در اين مورد اقدام کرده و در راستای جلوگيری از نابودی ميراث معنوی خويش اقدام کنند.

      همانطور که يقيناً خود توجه داريد و بنياد ما نيز بارها به شما اطلاع داده است، دولت اسلامی ايران، علاوه بر بی توجهی نسبت به ويرانی های روزافزون ميراث تاريخی و طبيعی ايرانزمين، با بی اعتنایی به ميراث های معنوی و فرهنگی پيش از اسلام، در امر ثبت ميراث فرهنگی (فيزيکی و معنوی) نيز دست به اعمال تبعيض های مذهبی و عقيدتی گسترده ای زده و نه تنها در ارائه ميراث فرهنگی ـ ملی غير مذهبی ما و کوشيدن در راستای افزوده شدن آنها به فهرست ميراث جهانی غفلت می کند بلکه گاه راه را بر مطرح کردن اينگونه پيشنهادها نيز می بندد.

      يکی از اين ميراث های فرهنگی که به شدت مورد بی مهری دولت قرار گرفته جشن سنتی و کهن ايرانی «چهارشنبه سوری» است؛ جشنی که همراه با آيين های خاص خود و به خاطر ارزش های شادی آفرينش در آغاز بهار و در آستانه ی بزرگترين جشن ايرانيان، نوروز، قرن هاست که مورد علاقه مردم اين سرزمين بوده است. و سی سال است که دولت ايران نه تنها چهارشنبه سوری را به رسميت نشناخته بلکه در از بين بردن آن و آزار مردمان به خاطر برگزاری آن کوشا بوده است.

      بنياد ميراث پاسارگاد، به عنوان اولين نهاد غير دولتی بين المللی که از سوی جمعی از فرهنگ دوستان در سراسر جهان و  برای حفظ ميراث فرهنگی و طبيعی ايرانزمين بوجود آمده، به جبران غفلت های غير اصولی و غير قانونی دولت ايران در ارتباط با ميراث فرهنگی ايرانزمين، امسال نيز چون سال گذشته، درخواست ثبت معنوی يکی ديگر از آيين های ملی ايران را به يونسکو می فرستد.

      ما آگاهيم که مقررات يونسکو ايجاب می کند که به جای شنيدن صدای مردمان يک سرزمين به صدای دولت ها توجه شود اما مسلماً خود تصديق خواهيد کرد که اين روند برای کشورهايي چون ايران که دولت بازتاب دهنده ی صدای مردمان نيست کاملا غيرعادلانه است. در نتيجه، همان گونه که تا کنون تلاش کرده ايم، مايليم که اين بار نيز صدای مردمان سرزمين مان را در ارتباط با ميراث فرهنگی خود به گوش شما برسانيم و همچنان اميدوار باشيم که وجدان های بيدار شما و مردمان فرهنگ دوست جهان اجازه ندهند که ميراث فرهنگی ما گرفتار تبعيض های عقيدتی و مذهبی شود.

با مهر و احترام

دکتر تورج پارسی، مسئول بخش تاريخ بنياد ميراث پاسارگاد

شکوه ميرزادگی، مسئول امور اجرايي بنياد ميراث پاسارگاد

www.savepasargad.com

 

 

 

 

Letter to UNESCO, applying for the inclusion of the Iranian festivity of

“Char-shanbe-suri”

in the Registrar of the World Heritage Organization

 

His Excellency, Mr. Koïchiro Matsuura

Director-General

United Nations Educational, Scientific and Cultural Organization (UNESCO)

Paris, France

February 27th, 2009

Dear sir,

RE: Proposal for the inclusion of the Iranian festivity of “Char-shanbe-suri” into the World Cultural Heritage Registrar

UNESCO established a registrar to account for important tangible and intangible cultural heritage with the concern for their destruction and annihilation and with the recognition that in many cases the real destructors of such valuable heritage are the authorities of member states who are the very same people responsible for their preservation.

The people and non-governmental organizations all over the world, have no other resort but to apply for the inclusion of their culture’s heritage on behalf of their people, in the hope that such action would remove the existing threats and save such valuable reminiscences of their past.

As you certainly have noticed, and have been previously informed through our several referrals to your office, we have shown that the government of Islamic Republic of Iran (IRI) not only has been indifferent to the systematic and on-going destruction of cultural and natural heritage of that country but, in dealing with the registration of the intangible cultural heritage, it has been discriminating against Iranian pre-Islam’s heritage due to and upon its ideological and religious beliefs and positions. It neglects such heritage on one hand and bars the process of any attempt to apply to your organization of registering them, on the other.

One of the most neglected Iranian cultural festivities by IRI is the very ancient festivity of “Char-Shanbe-Suri”, that is held on the night before the last Wednesday of each year, welcoming the advent of spring and arrival of the Iranian New Year. This centuries-old popular ceremony has been one of the targeted traditions for neglect and annihilation since thirty years ago.

Pasargad Heritage Foundation, as the first non-governmental and international body that has been created by many friends of cultural and natural heritage of Iran who reside everywhere in the world, in an attempt to compensate for IRI’s negligence in this regard, would like yet again propose the inclusion of this festivity in UNESCO’s registrar.

We are aware that UNESCO is obliged, upon the provisions of its charter, to listen to its member states instead of the people who live in member countries. Nevertheless, we are sure that you will agree with us that in the case of countries such as Iran, where the government is not reflecting the demands of its people, such provisions are fundamentally unjust. Therefore, as we have done previously, would like to act as a messenger from the Iranian people and address your conscious, and that of all other people in the world, asking you to stop the carnage of the Iranian heritage which is exposed to IRI’s religious and ideological discriminatory policies.

With warm regards,

Dr. Touraj Parsi, Head of History and Iranology Department of PHF

Ms. Shokooh Mirzadegi, Executive Director of PHF

CC: UN headquarter and other International bodies.

 

از سوی بنياد ميراث پاسارگاد

سال 1388 خورشيدی سال ميراث فرهنگی و طبيعی اصفهان

 نام می گيرد

 

بنياد ميراث پاسارگاد، بنا بر سنت هر ساله خود، در آستانه ی فرا رسيدن بهار وسال نوی 1388 خورشيدی، (2548 پاسارگادی) امسال را «سال ميراث فرهنگی و طبيعی اصفهان» می نامد تا نظر ايرانيان و همه ی فرهنگ دوستان جهان را نسبت به ستمی که بر اين شهر تاريخی، اين نصف جهان زيبا، می رود بيش از پيش جلب کند.

متاسفانه، در سال های اخير، و به ويژه در سال گذشته، علاوه بر بی توجهی های عمدی و غيرعمدی دولت و مسئولين سازمان های ميراث فرهنگی و محيط زيست ايران نسبت به کل ميراث بشری اين سرزمين، سايه ی سياه اين ويرانگری ها برشهر اصفهان، شهر زيبای پل های منحصر بفرد و گنبدهای فيروزه ای ايرانی، افتاده است. همه ی گزارش ها نشان دهنده ی آن است که ميراث تاريخی و فرهنگی اصفهان ـ که بخشی از آن  جزو ميراث جهانی و بشری محسوب می شود ـ به شدت در آستانه ی ويرانی قرار گرفته؛ و اين فاجعه ای است جبران ناپذير که سکوت و بی توجهی نسبت به آن شايسته ی انسان متمدن امروز نيست.

بايد بياد داشته باشيم که انسان پيشرفته ی امروز به تجربه دريافته است که تنها اهميت دادن به مجموعه ای از ارزش های گرانمايه ی بشری می تواند تفاوت معنوی و شگرف او را نسبت به انسان دوران وحش و خارج شونده از ظلمات قرون وسطی آشکار سازد.

اين ارزش ها از آزادی و صلح و حقوق بشر گرفته تا مبارزه با تبعيض های نژادی، مذهبی، جنسيتی، فقر، بی عدالتی، و بالاخره کوشش در راستای حفظ و اهميت ميراث های فرهنگی و طبيعی است که دست آورد سرفرازانه ی او را در طول تاريخ تکاملش نشان می دهند. انسان امروز، با اين که به داشتن بالاترين تکنولوژی های طول تاريخ مغرور است، به خوبی دريافته که بهره وری از اين تکنولوژی ها تنها در سايه ی درک ارزش های فرهنگی بشری و امکان دادن به تبادل اين ارزش ها در بين ملت های جهان امکان پذير است و بس.

و چنين است که ميراث های فرهنگی، تاريخی و طبيعی همه ی جوامع اکنون در زمره ی سرچشمه های ارزش های فرهنگی و دست آوردهای معنوی مردمان جهان قرار گرفته و  حفظ و نگاهداری از آن ها از وظايف و حقوق مسلم و جدی هر انسان متمدنی است.

 

بر اساس اين واقعيت های آشکار، و نيز به احترام شروع سال نوی ايرانی، که نماد انسانی، زيبا و روشن ارزش های زنده و شفاف فرهنگ سرزمين ايران است، و با توجه به نياز شديدی که برای تشويق همگان به کوشش در راستای حفظ و نگاهداری ميراث در خطر شهر زيبای اصفهان وجود دارد، بنياد ميراث پاسارگاد از همگان می خواهد تا در سراسر سال 1388، با هر امکان و وسيله ای که در اختيار دارند، در آگاه سازی مردمان و بسيج همگانی برای نگاهبانی و نجات اين ميراث با ارزش و جهانی پيشقدم شوند.

همچنين، اين «بنياد» و کميته ی وابسته به آن ـ «کميته ی نجات پاسارگاد» ـ اعلام می دارند که آمادگی دارند تا همه ی دادخواست ها و درخواست های سازمان ها، افراد و گروه هايي را که به اين مهم ياری برسانند در مراجع و رسانه های بين المللی منعکس سازند.

با آرزوی اين که سال نوی ايرانی، به عنوان سالی که در آن ملتی برای حفظ ميراث های فرهنگی و طبيعی خويش به پا خواسته است، در تاريخ سرزمين مان بدرخشد و اين نسل را در برابر نسل هایی که خواهند آمد و سند هويت شان را در همين ميراث ها جستجو خواهند کرد سرفراز سازد.

با مهر و احترام

شکوه ميرزادگی

مسئول امور اجرايي بنياد ميراث پاسارگاد

20 فوريه 2009 (اسفند 1387ـ  2547 پاسارگاد)           

 

 

The New Iranian Year is declared by

The Pasargad Heritage Foundation,

As “The Year of Isfahan’s Cultural and Natural Heritage”

 

On the advent of a new spring and the Iranian Nowruz (New Year), Pasargad Heritage Foundation is declaring the Iranian year of 1388 (2548) as “The Year of Isfahan’s Cultural and Natural Heritage” in an effort to seek the attention of Iranians and all the friends of World Cultures to the plight of a historical city that is known as “Half-of-the world.”

 

Unfortunately, during the recent years, and especially during the present Iranian year that is coming to its end, in addition to all the intentional and unintentional neglect of the irresponsible Islamic authorities towards the totality of Iranian cultural and natural heritage, the dark shadow of destruction has fallen upon the beautiful city of unique bridges and turquoise domes. All reports are telling us that the heritage of this city, part of which is actually considered as World Heritage, is on the verge of destruction. This is a major irreparable catastrophe that cannot be ignored by the civilized mankind.

 

We have to bear in mind that the progressive man of today has recognized that one would not be considered a human who has emerged from the wild and has surpassed the darkness of the middle ages if he/she does not see such valuable human gains as the differentiating criteria of him/her from our early ancestors.

 

From freedom, peace, and human rights to man’s struggle against race, religious and sexual discrimination, poverty, and injustice, to his/her endeavors for the preservation of cultural and natural heritage, all are considered as man’s proud gains during a long history of evolution. Although the contemporary man is proud of his/her technological advancements, he/she has realized that such gains would not reflect his great elevation if they are not seen on the background of human cultural values and their inter-exchange.

 

It is upon such understanding that the cultural, historical and natural heritage of all human societies are considered as the sources of such values that are worthy of preservation by every civilized human-being.

 

Based upon such evidence, and to welcome the arrival of the Iranian New Year - this beautiful and brilliant symbol of Iranian cultural values - Pasargad Heritage Foundation would like to take the opportunity to ask for the attention of everyone to the dire necessity of getting involved in the preservation of the beautiful Isfahan’s heritage and by naming the solar year of 1388 as “The Year of Isfahan’s Cultural and Natural Heritage,” it hopes that this focused attention would persist all through this year. PHF invites everyone to use all their available means to spread the word and mobilize others to get involved in the struggle to save Isfahan.

 

At the same time, both PHF and its Committee to Save Pasargad are ready to channel all demands and petitions to the proper International organizations.

 

We wish that the New Iranian Year would prove to be a year that witnesses the national mobilization of an ancient nation to preserve its cultural and natural heritage and identity, making the present generation a proud one on the annals of history and in the eyes of the generations to come.

 

With utmost esteem and love

Shokooh Mirzadegi

The Executive Director of PHF

February 20th, 2009

نامه ای سرگشاده درباره ی مرمت پاسارگاد

خطاب به يونسکو، سازمان ملل، و مردمان ايران و جهان

 

 

پاسارگاد، به عنوان يکی از مهمترين آثار باستانی ثبت شده در ميراث جهانی از يک سو، و به عنوان آرامگاه بنيان گزار ايران و اولين شخصيت سياسی جهان که سخن از برابری حقوق انسان ها گفته است، همواره مورد توجه جهانيان بوده است و، در نتيجه، تعميرات آن نيز اکنون نظر بسياری از متخصصين در داخل و خارج از ايران را بخود جلب کرده است.

مسئولين ميراث فرهنگی و  مرمت در ايران، که مدتی است نزديک شدن به اين بنا را ممنوع کرده و مشغول «مرمت» آن بوده اند، معتقدند که اين کار بر اساس موازين علمی و به درستی انجام شده است؛ حال آنکه عده ای از کارشناسان و باستانشناسان در ايران معتقدند که اين مرمت به صورتی غير تخصصی انجام گرفته است و در واقع آرامگاه کورش به جای مرمت دچار تخريب شده است.

متاسفانه، اين کارشناسان و باستانشنان، و نيز خبرنگارانی که گزارش اين کارشناسان را بازتاب داده اند، به دلايل فشار دستگاه های امنيتی حکومت ايران نمی توانند به شکلی علنی با مردم تماس بگيرند و يا صدايشان را با نام و مشخصات خود به موسسات بين المللی از جمله يونسکو برسانند.

کميته بين المللی نجات پاسارگاد، وابسته به بنياد ميراث پاسارگاد، که در چهار سال گذشته به طور مرتب در جريان مسايل مربوط به ميراث فرهنگی ايران بوده و گزارشات مربوط به اين گونه تخريب ها را در سطح بين المللی منعکس ساخته است، به وسيله ی اعضا و دوستداران خود در ايران به طور مرتب از آنچه که بر سر پاسارگاد می آيد با خبر شده، و بر اساس اين اخبار، عکس ها، فيلم ها، و مستندات ديگر، به اين نتيجه رسيده که سازمان ميراث فرهنگی و مسئولين ديگر دولتی بدلايلی ناروشن مايل نيستند مردمان را در جريان روند مرمت اين آرامگاه قرار دهند. در عين حال، گزارش هايی که در سايت ها و روزنامه های دولتی منتشر می شود کاملا با اسناد ما در تضاد اند. در اسناد و عکس های ما خبر از اين است که آرامگاه کورش، نه در هفت سال ـ آنگونه که مسئولان پروژه و مديران سازمان ميراث فرهنگی ادعا می کنند ـ که فقط در چندين ماه در طول سه چهار سال گذشته، و آن هم به صورتی پراکنده و، همانطور که کارشناسان و برخی از خبرنگاران می گويند، کاملاً به صورتی غير تخصصی انجام شده است.

با اين حال، از آنجا که معتقد هستيم قصد و غرض از همه ی اين بحث ها سلامت ميراث فرهنگی و تاريخی ما است و نه موافقت يا مخالفت و نظريات چند طرف مدعی، به اين وسيله پيشنهاد می کنيم که يونسکو تنها به گزارشات سازمان ميراث فرهنگی تکيه نکرده و افراد متخصص خود را برای ديدار از آرامگاه کورش بزرگ به ايران بفرستد. در عين حال ما نيز اجازه می خواهيم که نمايندگان اين بنياد (کارشناسانی در ايران و خارج از ايران) در اين ديدار حضور داشته باشند.

با مهر و احترام

شکوه ميرزادگی

مسئوول امور اجرايي بنياد ميراث پاسارگاد

www.savepasargad.com

 

Pasargad heritage foundation:

 An open letter about the repairs executed in Pasargad

 Addressed to UNESCO, UN and the people of the world and Iran

As one of the world’s most important archeological sites registered by UNESCO, and as the mausoleum of the founder of Iran and the first political ruler of the world who has spoken about the rights of humans, Pasargad has always been the focus of the world’s attention and, thus, the recent repairs executed to this ancient monument have attracted the attention of many experts inside and outside Iran.

 

It is for some time that the authorities of Cultural Heritage Organization and the executors of the repairs have prevented the public to approach this monument while they have been executing their repairs. At the same time, they claim that the scientific procedures for repairs have been rightly observed. Nevertheless, some archeologists and experts in Iran believe that the repairs are completely unprofessional and are destructing the monument rather than repairing it. Unfortunately, due to the pressures of the security organizations, these archeologists and experts, as well as the reporters who have published reports on the process, cannot openly and publicly talk to the international organizations such as UNESCO with their real identities.

 

The International Committee to Save Pasargad, a branch of Pasargad Heritage Foundation, that has been involved in monitoring of what is happening in Iran with regards to the cultural heritage of the country and has publicized the intentional destruction of archeological sites on the international media, has been following the Pasargad saga through its members and friends in Iran. By gathering many pictures, videos and reports on this matter, we have come to the conclusion that due to undisclosed reasons the relevant authorities do not want the public to become aware of what has happened to the mausoleum during this recent repair. At the same time, the reports published in government sponsored media are in totally disagreement with our records. For example, they claim that the mausoleum has been under repairs during the last seven years, whereas our records show that they have only worked for short periods of time in the last four years in a scattered manner, using unprofessional methods and means, according to experts and reporters.

 

We believe that the aim and intent of everyone involved should be to preserve this ancient cultural site and the differences in opinions should not derail our focus of attention. Therefore, we hereby suggest that UNESCO does not rely solely on the reports prepared by the authorities in Cultural Heritage Organization of Iran and, instead, send its experts to Iran to examine the site. At the same time, we apply for the permission to send our experts representatives both from inside and outside of Iran, to accompany UNESCO’s observers.

 

With Regards

Shokooh Mirzadegi

Executive Manager of PHF 

 www.savepasargad.com

تا سبز هست، زندگی هست

با کوشندگان حفظ محيط زيست همراه شويم

 

مردمان با فرهنگ و پيشرفته ی جامعه ی بشری، از پی جنگ دوم جهانی، و با دريافتن اين واقعيت که تخريب ميراث های طبيعی و آلوده کردن محيط زيست لطمه های جبران ناپذيری به سلامت انسان می زند، همواره کوشيده اند تا برای حفظ محيط زيست و مسايلی که به محيط زيست مربوط می شوند اقداماتی ضروری را در سطح بين المللی انجام دهند. اين اقدامات، که در دهه ی شصت ميلادی وارد مرحله ی جدی تری شد، موجب تهيه و تصويب بيش از هفتاد کنوانسيون و پروتکل جهانی شده اند. اين اسناد، علاوه بر اين که دولت ها را موظف به حفظ محيط زيست و ميراث های طبيعی بشری می دانند و از آن ها می خواهند تا در قوانين ملی و داخلی خود نيز مساله حفظ محيط زيست را به صورتی جدی بگنجانند، رسما و از نظر قوانين بين المللی حق برخورداری از محييط زيست سالم را بعنوان حقی از حقوق بشر شناخته اند. و نتايج عملی اين اسناد تا کنون نزديک به 300 معاهده، موافقت نامه، و قراردادهای منطقه ای و بين الملی بوده است.

امروزه، در اکثر کشورهای پيشرفته، علاوه بر ده ها سازمان غير دولتی مردم نهاد خود دولت ها هم به اين نوع معاهدات بين المللی اهميت می دهند و، از طريق وضع قوانين مختلف، جلوی تخريب های زيست محيطی را می گيرند؛ تخريب هایی که به وسيله ويرانگران و سوداگران زمين، چوب،  آب، پوست، سنگ و همه ی دارايي های طبيعی صورت می گيرد. سازمان های اختصاصی آموزش حفظ محيط زيست نيز در اين کشورها با کمک دولت ها روز به روز قوی تر عمل می کنند.

اما در برخی از کشورها نيز نه تنها دولت ها، به دليل ناتوانی در اداره ی امور، دست اين سوداگران را باز گذاشته اند، بلکه گاه خود نيز، به دلايل سياسی يا عقيدتی و يا ناآگاهی، دست  به تخريب محيط زيست و به حراج گذاشتن ميراث های طبيعی می زنند.

متأسفانه، سرزمين ما نيز اکنون گرفتار دولتی است که مسئولان آن هيچ واکنشی نسبت به نابودی سريع جنگل ها، تالاب ها، خاک، و آب و هوای سرزمين مان نشان نمی دهد. کشور ما ظاهراً دارای نهادی دولتی است به نام «سازمان محيط زيست» که، در عمل، نه تنها هيچ اقدامی (چه از نظر آموزش دادن مردمان و چه از نظر برخورد با تخريب کنندگان) انجام نمی دهد. بلکه دست بخش های ديگر دولت را باز می گذارد تا در بسياری موارد، به نوعی کاملاً مشخص، همراه ويرانگران محيط زيست و ميراث طبيعی سرزمين ما عمل کنند.

دولت، يا ساختن ده ها سد بی رويه، ساختن جاده های غير کارشناسانه، زدن پل و گذرگاه ها و غيره بر روی تالاب ها و رودخانه ها، تخريب جنگل ها،  آلوده کردن خاک و هوای شهرها به خاطر مواد شيميايي کارخانه ها و .. ده ها مورد مستند ديگر بيش از ويرانگران منفرد در نابودی محيط زيست سرزمين مان دست دارد و، در عين حال، نسبت به کشورهای اطراف خليج فارس و دريای کاسپين، که همگی در حال آلوده کردن اين گنجينه های طبيعی بشری هستند، صرفاً به خاطر گرفتن امتيازات آنی و کوتاه مدت سياسی سکوت و بی واکنشی نشان می دهد.

در چنين شرايطی، خوشبختانه، تعدادی از مردمان با فرهنگ، و به خصوص جوانان آگاه ايران، همچنان که چند سال است در مورد ميراث فرهنگی در خطر ايران دست به اقدامات اعتراضی و آگاهی دهنده زده اند، اکنون نيز می کوشند با مطلع کردن مردمان از بيدادی که بر محيط زيست  می رود، آن ها را به حفظ و نگاهداری از محيط زيست و ميراث طبيعی سرزمين مان علاقمند و فعال کنند.

و چنين است که، امسال نيز چون دو سال گذشته، در آغاز ماه دسامبر و هفته ی حفظ محيط زيست، گردانندگان وبلاگ ها دست به صدور فراخوانی در راستای جلب توجه همگان به مشکلات محيط زيست  زده اند.

کميته بين المللی نجات پاسارگاد، که در آغاز سال گذشته، سال 1378 را سال ميراث های فرهنگی و طبيعی اعلام کرده است، ضمن تحسين چنين اقدامات متمدنانه ای، خود را با اين فراخوان همراه و همگام می داند.

با مهر شکوه ميرزادگی

1 دسامبر 2008

کميته بين المللی نجات پاسارگاد

www.savepasargad.com

 

 

 

بزرگداشت کورش بزرگ

به پاس معجزه ی انسان مدارانه اش

 

بيانيه کميته ی بين المللی نجات پاسارگاد به مناسبت 29 اکتبر، روز کورش بزرگ

 

22 اکتبر ـ 2 نوامبر (6 تا 12 آبان)

اکتبر 2008

          کميته ی بين المللی نجات پاسارگاد امسال نيز، همچون سال های گذشته، همگان را برای بزرگداشت کورش بزرگ، مبتکر حقوق بشر، در روز 29 اکتبر، فرا می خواند.

اين روز از آنجا برای ما اهميت دارد که که کورش بزرگ، در آن،  اولين سخنان خود  را درباره ی آزادی مذاهب، آزادی محل زندگی، الغای برده داری، و برقراری صلح و آشتی بيان داشته است، سخنانی که در نوروز همان سال بر استوانه ای گلين نشست، و از گذرگاه هزازه ها و قرون گذشت تا اکنون، به عنوان اثری نادر و قابل تحسين زينت بخش موزه ی بريتانيا شود و چنان فرازی از تاريخ تمدن بشری را نمايان سازد که  سازمان ملل متحد نيز يک نسخه از آن را، همچنان به عنوان «اولين منشور حقوق بشر جهانی»، در ميان دو در ورودی تالارهایی به تماشا بگذارد که در آنها سياست مداران جهان به شور و گفتگو درباره ی اوضاع صلح و جنگ جهانی می پردازند. و  اين محل از آن رو انتخاب شده تا نمايندگانی که وارد تالارها می شوند همواره به ياد آورند که در بيش از دو  هزار و پانصد سال قبل، در دورانی که جهان در هراس جنگ و خشونت و بردگی و بيگاری و تبعيض های مذهبی می سوخت، رهبر سياسی يکی از سرزمين های آزاد و مقتدر جهان سخن از آزادی و آشتی بين ملت ها و نژادها و مذاهب گفته و، در واقع، بازگوينده ی فرهنگ درخشان و خردگرايي بوده است که مردمان سرزمين اش به آن باور داشته و او را در گهواره ای چنين شکوهمند و انسانی پروريده اند.  

و جای بسيار دريغ است که اکنون، در آغاز قرن بيست و يکم، بر سرزمين مان سياست مدارانی  بی خبر حکم می رانند که نه تنها  هنگامی که پای در سازمان ملل می گذارند سری به اين نشانه ی با ارزش ايرانی ـ بشری نمی زنند، بلکه به راحتی فرمان به آب بستن شهر و زادگاه گوينده آن را صادر می کنند و به عمد و آگاهانه در تخريب آرامگاه او می کوشند. 

اما در جاودانگی انسانی و بزرگی خردمندانه ی کورش همين بس که ـ با همه ی بی توجهی ها و ستيزه جويي هايي که حکومت ايران و وابستگانش در راستای پنهان داشتن و محو ارزش های او به عنوان يک رهبر سياسی و، مهم تر از آن، به عنوان يک رهبر فرهنگی به کار می برند، و با همه ی بی اعتنايي هايي که در مورد شناساندن منشور او به جوانان ايران می شود ـ اکنون، پس از دو هزار و پانصد و چهل و هفت سال، گفته های او، چه به عنوان گفته هاي بشردوستانه يک انسان والا، و چه به عنوان رهنمودهای رهبری هدايت گر به سوی تمدنی انسان مدار، همچنان در جهان امروز مطرح و شنودنی است. و آرامگاه او، که آگاهانه در دست تخريب روز افزون حکومت است، بی فرش و چلچراغ و تبليغات و هزينه کردن های سرسام آور، به هر مناسبتی محل ديدار هزاران هزار انسانی است که او را به پاس معجزه ی انسان مدارانه اش ـ که همانا انشای نخستين منشور حقوق بشر باشد ـ ستايش می کنند و گرامی می دارند.

ما می دانيم که در دوران نبود دولتی دلسوز، و باورمند به ارزش های فرهنگی و انسانی، وظيفه ی هر ايرانی با فرهنگی است که به عنوان نگاهبان اين ارزش ها و تحويل دهنده ی آن به آيندگان خود، در زنده نگاهداشتن و بزرگ داشتن آن ها بکوشد.

کميته نجات پاسارگاد به خود می بالد که امسال نيز، همچون سال های گذشته، به کمک اعضا، هواداران و فرهنگدوستان و باورمندان به حقوق بشر، در برگزاری اين روز بزرگ در سراسر جهان، شرکتی فعال خواهد داشت.

شما نيز در بزرگداشت اين روز همراه و ياری دهنده ما باشيد.

با مهر و احترام

شکوه ميرزادگی

کميته بين المللی نجات پاسارگاد

www.savepasargad.com

info@savepasargad.com

admin@savepasargad.com

 

 

 

تقاضای ياری از مردمان جهان  برای نجات پاسارگاد

رفتارهای غير مسئولانه، غير منطقی و ناعادلانه  جمهوری اسلامی ايران نه تنها بدترين مشکلات و مصيبت ها را برای مردمان ايران بوجود آورده  بلکه دولت ها و متاسفانه برخی از مردمان جهان را نيز به اين فکر انداخته که ما مردمانی خشن و ماجراجو هستيم. و به نظر می آيد همين برداشت سبب شده که به طور مستقيم و غير مستقيم منافع حقوقی و فرهنگي ما، به عنوان بخشی از مردمان کره خاک، که بر اساس قوانين بين المللی بايد مورد توجه موسسات بين المللی باشد مورد بی توجهی قرار گرفته است.

يکی از رفتارهای غيرمسئولانه دولت ايران بی توجهی و يا تخريب های عمدی بخشی از محوطه های باستانی و يا بناهايي است که متعلق به  قبل از اسلام يا متعلق به مذاهب ديگر است.

در چهار سال گذشته ما، بخشی از مردمان فرهنگدوست در سراسر جهان، و بر اساس بيانيه حقوق بشر، و کنوانسيون 1972 حفظ آثار ملی و جهانی، در «کميته ی بين المللی نجات پاسارگاد» گرد آمده ايم و با انجمن ها و گروه های همراه يا وابسته به آن در خارج و داخل ايران برای نجات اين ميراث های ملی و بشری تلاش کرده ايم. ما بارها و بارها نامه هايي به سازمان های حقوق بشر،  و سازمان  يونسکو، نوشته ايم و با عکس ها و مدارکی مستند و کارشناسانه آن ها را در جريان ويرانی های هر روز فزاينده قرار داده ايم.

مهمترين اين ويرانی مربوط است به آرامگاه کورش بزرگ است ـ رهبری سياسی که در راستای برابری حقوقی مردمان و صلح ميان آن ها تلاش می کرد. کسی که به تصديق و نظر اکثر باستانشناسان و تاريخ دانان جهان به عنوان اولين گوينده حقوق بشر در 2500 سال پيش شناخته شده است.

آنچه آرامگاه کورش را تهديد می کند از جانب سدی به نام سيوند است که در نزديکی اين محل ساخته شده و از طريق بالا بردن رطوبت هوا و سطح آب های زيرزمينی اين اثر را به سوی ويرانی می راند.

اما متاسفانه نه تنها دولت و سازمان ميراث فرهنگي ايران تا اين لحظه هيچ واکنشی جز لجبازی انجام نداده بلکه يونسکو نيز در اين مورد سکوت کرده است. در عين حال و همزمان با بخشی از حکومت ايران که سعی دارد کورش را، به عنوان نشانه ای از فرهنگ قبل از اسلام ايران رد کند، دو نشريه اروپايي نيز دست به انتشار مقالاتی عليه کورش بزرگ زده اند که پاسخ آن ها به طور مستند و تاريخی و بوسيله افرادی متخصص داده شده است.

در واقع  آن چه  که ما اکنون برای نجات آن تلاش می کنيم چيزی نيست جز يک فرهنگ خردمدار که از سلطه جويي و جنگ و خشونت و تبعيض به دور است و خواستی انسانی است برای زيستنی متمدنانه، و توام با آشتی و مهر با مردمان سراسر جهان، و بر کنار از هر نوع تبعيض مذهبی يا عقيدتی.

اما اکنون، آن گونه که کارشناسان و مهندسين خبر می دهند و آن چنان که از خبرها و عکس های موجود برمی آيد آرامگاه يکی از مهم ترين پايه گذاران اين فرهنگ  متمدن، يعنی کورش بزرگ، در خطری جدی و عمدی ناشی از فرو رفتن در آب  است.

خانم ها، آقايان، ما برای نجات اين  منطقه که جزو ميراث جهانی، و در واقع جزو ميراث همه ی مردمان جهان است، از شما ياری می طلبيم و  می خواهيم که از يونسکو و ديگر سازمان های مربوط به آثار باستانی در کشور محل اقامت خود بخواهید که برای حفظ اين اثر مهم بشری همراه ما باشند و نگذارند که به دليل غرض های سياسی تبعيض آلود ماجرای تخريب مجسمه بودا به دست  طالبان يک بار ديگر و اين بار در کشور ما اتفاق بيفتد.

با مهر و احترام

شکوه ميرزادگي

از سوی کميته بين المللی نجات پاسارگاد

هفتم اگوست 2008

www.savepasargad.com

 

 

 

 

 

 

 

 

 

برگرفته از سايت کميته نجات پاسارگاد

http://www.savepasargad.com/

 

همراهان بنياد ميراث پاسارگاد شب بزرگداشت «بهترين ها» ي سال  را در تهران برگزار کردند

 

دکتر محمدعلی دادخواه، بهترين وکيل سال،

به نمايندگی از بنياد ميراث پاسارگاد ديپلم افتخار بنياد را به «بهترين ها» ی مقيم ايران  اهدا کردند

 

مدال برجسته منشور کوروش که از سوی مردم فرهنگدوست سانديه گو و به وسيله ی سرپرست هنرسرای پارس در اختيار بنياد قرار گرفته بود به آن هايي که به طور پي گير با بنياد همکاری داشتند داده شد

سه شنبه بيست و هشتم خرداد ماه جاری مراسمی به عنوان «شب بزرگداشت بهترين ها» و به طور خصوصی در محل کانون وکلای حقوق بشر تهران برگزار شد

در اين مراسم که به ابتکار و مسئوليت چند تن از اعضای هيئت امنا در تهران برگزار شده بود  عده ای از شخصيت ها و فعالين فرهنگي و زيست محيطی غير دولتی، و نويسندگان و روزنامه نويس های نشريات مختلف دعوت داشتند.

 

اداره برنامه بر عهده خانم کوهبر، وکيل فرهنگدوست دادگستری بود

و مديريت کليه کارهای اجرايي را آقای امير پريزاد، ژورناليست پرتلاش فرهنگي و از حاميان بنياد ميراث بر عهده داشت.

در اين مراسم آقای دکتر دادخواه به نمايندگی و وکالت از سوی بنياد ميراث پاسارگاد ديپلم های افتخار را به بهترين های سال 1386 اهدا کردند

 در اين برنامه علاوه بر اعطای جوايز به «بهترين ها» ی بنياد ميراث (که در آنجا حضور داشتند و يا نمايندگانی را از جانب خود از شهرهای ديگر فرستاده بودند)، سخنرانی های جالبی به وسيله ی استاد توران شهرياري، آقای دکتر دادخواه، دکتر فريدون جنيدی، مهندس کورش زعيم، و استاد بادکوبه ای در ارتباط با ميراث فرهنگي سرزمين مان برگزار شد که به مرور در سايت کميته نجات پاسارگاد منتشر می شود.

(عکس ها از جهان)

 

پيام بنياد ميراث پاسارگاد در مراسم اهدای ديپلم بهترين ها

با اين که خدمت به وطن، و مهم تر خدمت به بشريت، وظيفه ی هر انسان متمدن و سالمی است، اما قدردانی و سپاسگزاری از کسانی که در شرايطی مشکل و بدون هيچ منتی بر انجام اين گونه خدمات تلاش می کنند نيز از وظايف هر شخص و هر نهادی است که برای سامان بخشيدن به اين گونه خدمات کار کرده و به ارزش آنها باور دارد.

کميته نجات پاسارگاد، به روال دو سال گذشته، امسال نيز، کوشا ترين ايرانيان دوستدار و نگران ميراث های فرهنگي و طبيعی ايرانزمين را برگزيده و به عنوان تقدير از خدمات ارزشمند آن ها ديپلم «بهترين های سال» گذشته را تقديم حضور آن ها می کند. اين سپاس اگرچه ارزش مادی ندارد اما در واقع ثبت تاريخی نام کسانی است که در شرايطی مشکل و حساس برای حفظ ميراث ها و گنجينه های بشری سرزمين مان کوشيده اند. و يقين است که در نزد کسانی که به ارزش های معنوی و فرهنگي بشری باور دارند اين ثبت در تاريخ اهميت زيادی خواهد داشت.

کميته بين المللی نجات پاسارگاد به زودی وارد چهارمين سال زندگی و فعاليت خود می شود. اکنون اين کميته يکی از چندين کميته يا بخش هايی است که زير نظر بنياد ميراث پاسارگاد اداره می شود. اين بنياد، همانگونه که همگان می دانند، نهادی غير سياسی، غير مذهبی و کاملا غير انتفاعی است و اعضای هيات امناء و مسئولين بخش های گوناگون آن همه بدون کمترين دستمزدی، و يا توقع  دستمزدی، و تنها به عشق حفظ ميراث های ارزشمند فرهنگی و طیيعی بشری که برای ما به ارث و يادگار مانده اند، کار می کنند.

اکنون بنياد ميراث پاسارگاد به عنوان يک نهاد بين المللی معتبر و رسمی به سرعت در حال گسترش است و سايت اينترنتی آن نيز، به عنوان سايتی راستگو و غير جنجالی، مرجعی برای کسانی شناخته می شود که به کارها و امور مربوط به ميراث های فرهنگي و طبيعی توجه دارند.

از اين پس نيز،  همه ساله، عنوان «بهترين ها» برای قدردانی به کسانی تقديم خواهد شد که ، بر اساس اهداف و خواسته هاي گسترده ي اين بنياد که شامل حفظ و نجات ميراث های فرهنگی و طبيعی، ملی و بشری ايرانزمين (اعم از فيزيکی يا معنوی) از سويي، و رويارويي صريح با تخريب های عمدی و غير عمدی موجود در ايران، از سوي ديگر، می شود.

اما در همين زمينه توجه به يک مطلب اهميت دارد و آن اين که انتخاب بهترين ها طبعاً و هرگز به معناي ناديده گرفتن کوشش هاي ارزشمند ديگران نيست. ما اين انتخاب را فقط از ميان کسانی که، به طور مستقل، در زمينه هاي مربوط به حفظ و نجات گنجينه هاي بشري، در طول يک سال گذشته و به گونه اي پيوسته کوشا بوده اند انجام داده ايم و خواهيم داد.

در اينجا از  آقای دکتر محمدعلی دادخواه که ، قبول زحمت کرده اند و به عنوان وکيل بنياد ميراث پاسارگاد ديپلم های بهترين ها را تقديم آن ها می کنند سپاسگزاری می کنيم.  لازم است گفته شود که خود ايشان دو سال است که صاحب عنوان بهترين وکيل سال ميراث های فرهنگي و طبيعی ايرانزمين بوده اند و همراهی شان در حمايت از گنجينه های ايرانزمين موهبتی برای همه ی ما بوده است.

 

و يکبار ديگر تلاش های ارزشمند همه ی کوشندگان مسير مشکل و گاه رنج آلود حفظ ميراث های ملی و بشری سرزمين مان را پاس داشته و آرزو داريم که هر يک از دريافت کنندگان اين يادگار خود چراغ درخشان و روشن کننده ی راهی باشند که به حفظ ارزش های پايدار و بنيادی ميراث های زادگاهمان می انجامد.

با مهر و احترام

بنياد ميراث پاسارگاد

پيوند به ليست کامل بهترين ها، و دلايل برگزيده شدن آن ها

گزارشی از ايران از مراسم بهترين ها

http://www.amirparizad.com/index.php?option=com_content&task=view&id=2922&Itemid=2

 

 

 

شکايت از آقای رحيم مشايي و انتقاد به بی عملی سازمان يونسکو     

 در ارتباط با آرامگاه کورش بزرگ از سوی بنياد ميراث پاسارگاد

 

آقای کوئيچيرو ماتسورا

دبيرکل يونسکو

پانزدهم جون 2008 

آقای ماتسورای عزيز

همانگونه که مسلماً اطلاع داريد، نزديک به چهار سال است که بارها و بارها، از طريق نامه های سرگشاده و اختصاصی به شما، از خطراتی که سد سيوند برای آرامگاه کورش بزرگ بهمراه دارد خبر داده و نظرات کارشناسان و سد سازانی را که دلسوزانه نگران صدمات ناشی از رطوبت به اين گنجينه ی بزرگ بشری هستند برای شما فرستاده ايم. حتی، درست چند هفته پيش از آبگيری سد سيوند، کميته نجات پاسارگاد نامه سرگشاده ای از سوی هزاران هزار انسان در سراسر جهان برای شما ارسال داشت و دست تمنا، برای رسيدگی به اين امر خطير، به سوی شما دراز کرد. در اين نامه اظهارات شخص آقای رحيم مشايی، رييس سازمان ميراث فرهنگي، مبنی بر امکان تخريب آرامگاه به وسيله رطوبت، را به عنوان سندی برای شما فرستاديم.

متأسفانه، هرگز بر هيچ کس، يا حداقل بر مردمان ناوابسته به دولت ايران، روشن نيست که شما چرا هيچگاه واکنشی نسبت به اين ماجرا نشان نداده ايد، در حالی که بنا بر اهداف سازمان يونسکو شما موظف هستيد که لااقل از آن دسته از ميراث های جهانی که به ثبت يونسکو رسيده و جزو دارايی های مردمان جهان شناخته می شوند نگاهداری کنيد.

اکنون، درست پس از گذشت يک سال از آبگيری سد سيوند، شهردار پاسارگاد خبر از بروز رطوبت ويرانگری می دهد که از هم اکنون بر سنگ های آرامگاه يکی از بزرگترين شخصيت های فرهنگي و سياسی جهان اثر تخريبی گذاشته است.

بنياد ميراث پاسارگاد، به عنوان يک سازمان رسمی غير انتفاعی و غير سياسی بين المللی، با استناد به اين سند، و ضمن طرح شکايت از رييس سازمان ميراث فرهنگي ايران به مراجع قانونی، برای آخرين بار از شما تقاضا می کند که به اين امر رسيدگی کرده و همگان را در جريان اين رسيدگی قرار دهيد. طبيعی است که بنياد، برای نگاهداری از حقی که در ارتباط با اين ميراث بشری از آن مردمان ايران و مردمان جهان است، هر اقدام قانونی لازم ديگری را انجام خواهد داد.

با احترام

از سوی بنياد ميراث پاسارگاد

شکوه ميرزادگی

مسئول امور اجرايي بنياد ميراث پاسارگاد

 

Pasargad Heritage Foundation takes legal action against Mr. Rahim Mashai and criticizes UNESCO’s inaction

 

Mr Koichiro Matsuura

Director-General

UNESCO

7 place de Fontenoy

75352 Paris 07 SP

France

15 June 2008

Dear Mr Matsuura,

As you certainly are aware, it is almost 4 long years that in many occasions and through our numerous open and confidential letters, whose receipt has been acknowledge by your office, we have informed you about the grave dangers posed by the humidity created by Sivand Dam in Fars Province of Iran to the mausoleum of Cyrus the Great. We have also conveyed the professional opinions of experts and engineers who are deeply concerned about the destructive consequences of such a reckless development. Last year, and only a few weeks left to the inauguration of the dam, we forwarded an open letter signed by hundred of thousands of people from around the world, asking for your immediate attention and action. In that letter, we had included the very open confessions of Mr. Rahim Mashai, the head of Iranian Cultural Heritage Organization, as to the probable destructive effects of the dam. This was just to show you a legal and reliable document provided by an official of Islamic Republic of Iran.

            Unfortunately, no one, or no independent person, has been able to understand the reasons behind your persistent inaction in this regard, despite the fact that the goals of your organization clearly commissions you to protect those cultural heritage that have been recognized and registered by UNESCO as the heritage belonging to the whole human race.

            Now, exactly one year after the flooding of Sivand Dam near Pasargad, the mayor of this town has officially declared that the humidity from the dam has begun to show its damaging effects on the huge cubic stones that are used in the ancient building of the mausoleum.

            Based on this document and apart from the fact that a legal complaint is to be filed with the authorities against Mr. Moshai, PHF, as a registered international non-profit and non-political institution, would like to ask for your prompt attention to this grave situation for the last time, hopefully expecting that your organization would openly announce what course of action has been adopted in this regard. Naturally, this Foundation preserves the right to take further legal action with the aim of withholding those human rights that relate to the cultural heritage of the whole humanity.

Yours sincerely,

Shokooh Mirzadegi (Ms)

Director, PHF

 

 

جشن سده مبارک

 شب سده

کدام سده

از حافظه ی کيهانی من  گذشته ای

که اسم شب را نمی دانم

و ميان مهربانی و آتش سرگردانم؟

 

در کدام جاده ی کهکشان

                       نوازشم کرده ای

که تا ابد در عطر ستاره غوطه می خورم؟

*** 

شب آتش است امشب

مِه  می پوشم و

در خواب های خوش ات می گردم؛

ـ باغ خدايان است

        يا گذرگاه سيب و عسل؟ـ

 

کشمکشی است

        ميان خورشيد و ماه

بلور آتش می ريزد

                         بر شب

و موج پا می کوبد بر ساحل

***

ميان بوسه ماهی و آب

مرا به خانه ی آتشفشان ببر 

29 ژانويه 2008

 

 

 

جشن سده

از: دکتر شاهين سپنتا

 

سپاس و  ستایش ز مزدای پاک /  که آتش ز نورش شده تابناک

 

چنین رفته از پیشدادان سخن /  که  هوشنگ آن پادشاه  کهن

 

چو  سد روز از آغاز آبان گذشت /  ز کوهی به یاری یاران گذشت

 

چو ناگه بر آن کوه ماری خزید / بر آن  شد به سنگش کند ناپدید

 

بزد سنگ، اما بشد آن سیه /  گریزان و پنهان شد از هر نگه

 

چو  سنگش سر سنگ دیگر رسید / به ناگه ز آن آتشی برجهید

 

چو نور از دل سنگ آمد برون  /  شگفت آمد از سنگ خارا فزون

 

ز این داستان ایزدان پاس داشت / ز شادی آن آتشی برفراشت

 

به گردش نشستند شاه و سپاه / گشاده رخ و شادمان تا پگاه

 

چو آهن به گرمای آتش نواخت / ز آهن بسی نیک افزار ساخت

 

فزون شد به دستور او کشت و کار / به خیش آهن و تیشه در کشت زار

 

ز آن نامور ، کشور آباد گشت /  زمین  سبز و گیتی پر از داد گشت

 

« ز هوشنگ ماند این سده یادگار» / که بادا به گیتی رهش پایدار

 

سده را چنین نیک بنیان نهاد / روانش خوش و خرم و شاد باد

 

از سايت کميته نجات پاسارگاد

www.savepasargad.com

 

گزارشی به مردمان ايران و جهان درباره يک دادخواست بين المللی

دادخواست علیه رحیم مشاعی به دادگاه کیفری بین المللی

خانم ها، آقايان

سالی که گذشت، بدون ترديد، در تاريخ ميراث فرهنگی و طبيعی ايران، بدترين سال بود. يعنی، از اوايل سال 1300 (آغازگاهان دهه ی دوم قرن بيستم) که مفهومی به نام ميراث تاريخی و فرهنگی در ايران هم جدی گرفته شد تا به امروز، هيچ وقت چنين تخريب ها و ويران گری هايي در ارتباط با گنجينه های ملی و بشری ايرانزمين در جريان نبوده است.

         بدتر از همه ی حوادث پيش آمده، اکنون دولتی شدن اين تخريب ها در زير نظر سازمانی دولتی به نام «سازمان حفظ ميراث فرهنگی ايران» است! اين سازمان، که زير نظر مستقيم آقای اسفنديار رحيم مشايي و دولت کنونی ايران کار می کند و با ماليات مردمان و ظاهرا برای حفظ  و نگاهبانی از میراث فرهنگی و تاريخی ايرانزمين بوجود آمده است، در دو سال گذشته خود همراه و همکار ويران گران شده و به تخريب های عمدی آثار ملی ما دست زده است.

وجود صدها گزارش از خبرهای رسمی و حتی نشريات دولتی داخل کشور، عدم جوابگويي دو ساله ی اين سازمان و شخص آقای رحيم مشايي حتی به مجلس شورای اسلامی و ديگر نهادهای دولتی و غير دولتی، بی توجهی به حرف های متخصصين و کارشناسان دولتی، بستن دهان کارشناسان غيردولتی با عنوان «سياسی بودن»، از بين بردن بسياری از ان. جی. او هايي که در زمينه ی ميراث فرهنگی فعال بوده اند ـ با قطع بودجه ها و يا تهديد آن ها ـ و، در کنار اين همه، به طور مرتب صدور بی رويه ی اجازه ی ساخت و سازها و هتل های دولتی و خصوصی در حريم شاهکارهای تاريخی ايران که مشهورترين آن پاسارگاد، تخت جمشيد، نقش رستم، چغا زنبيل، ابيانه، چارتاقی نياسر، رامهرمز، و ده ها جای ديگر (که پروندهء مربوط به هر يک در آرشيو بنياد ميراث پاسارگاد موجود و قابل ديدار همگانی است) همگی نشان از اعمال تخريب های عمدی از جانب اين سازمان دارد.

از آنجا که آقای رحيم مشايي، مسئول مستقيم اين سازمان، برای رسيدگی به شکاياتی که از ايشان و از سوی هزاران ايرانی بعمل آمده، در دادگاه های تشکيل شده در ايران حضور پيدا نکرده و نسبت به احضاريه های دادگاه ها بی اعتنایی کامل نشان داده، بنياد ميراث پاسارگاد، به عنوان يک نهاد رسمی مربوط به آثار و گنجينه های بشری، به ناچار  عطف به اين ويرانگری ها تصميم گرفته تا پرونده آقای رحيم مشايي را به مراجع بين المللی بکشاند و نام ايشان را به عنوان نخستين مجرم عليه ميراث جهانی در ايران و در کنار نام ويرانگران آثار باستانی جهانی همچون طالبان قرار داده و از مقامات جهانی محاکمه ايشان را تقاضا نمايد.

به اين ترتيب، بخش پژوهشی بنياد ميراث پاسارگاد، به همراه بخش بين المللی و بخش آرشيو آن، اقدام به آن کرده است که نسبت به آقای رحيم مشايي اعلام جرم کرده و ايشان را به عنوان «جنايتکار عليه ميراث فرهنگی و بشری ايرانزمين» به مراجع رسيدگی بين المللی معرفی نمايد.

با مهر و احترام

بنياد ميراث پاسارگاد

31دسامبر 2007 (دهم دی 1386)

http://www.pasargadfoundation.com/

 

 

 

Indictment of Mr. Esfandiar Rahim-Mosha'i, head of Islamic Republic of Iran Cultural Heritage Organization, for Crimes against Humanity

 

Date: December 24, 2007

 

For the attention of: Honorable Judge Philippe Kirsch, President                                                          International Criminal Court (ICC)

 

Subject: Indictment of Mr. Esfandiar Rahim-Mosha'i, head of Islamic Republic of Iran Cultural Heritage Organization, for Crimes against Humanity

 

WITNESSETH,

Whereas, a proposal has been made by me to your good office on June 5, 2007, Kourosh Zaim to amend Articles 5 and 7 of the Rome Statute by adding crimes against world cultural heritage as crimes against humanity punishable by international law through the International Criminal Court;

AND WHEREAS, said proposal was confirmed and recommended at the Tehran International Law Conference of June 2007, and which said proposal has been duly submitted to the office of the President of the International Criminal Court for consideration and further action,

AND, WHEREAS, the people of Iran feel the urgency of timely normative action for the purpose of deterring systematic destruction of ancient Iranian cultural and historical heritage by state officials,

NOW, THEREFORE, with presumption that sometime soon said proposed amendments or some variations of it will be included in the Rome Constitution and made into law; and that any delay in prosecution of violators will result in further diminishing of humanity's cultural and historical heritage,

The Pasargad Heritage Foundation, HEREBY, accuses the following individual and his organization of crimes against humanity under the proposed Section E of Article 5, and Sections J and L of Article 7 of ICC Constitution (yet to be adopted and made into law).

We accuse Mr. Esfandiar Rahim-Mosha'i, Chief of the Iranian Cultural Heritage Organization, along with his team, of crimes against humanity, for deliberate and systematic state-sanctioned destruction of ancient Iranian world cultural and historical heritage. The crimes committed by Mr. Mosha'i and his team are listed and attached.

 

We plea to the International Criminal Court that, once the proposed amendments to the ICC constitution or variations thereof are adopted, due process be acted on with urgency. The destruction of historical and cultural heritage in Iran is moving forward with mind-boggling speed and must be stopped before it is too late.

 

Respectfully submitted,

 

Pasargad Heritage Foundation

Kourosh Zaïm, Research Director

 

 

Attachments:

 

1.      The original proposal to the ICC for constitutional amendments.

2.      List of a few Examples of violations symbolizing Iran Cultural Heritage Organization's deliberate and systematic destruction of Iranian cultural and historical heritage in attached. A partial listing of more than 300 violations is also attached in Persian language.

http://www.pasargadfoundation.com/

 

 

 

ترجمه دادخواست علیه رحیم مشاعی به دادگاه کیفری بین المللی

24 دسامبر 2007

توجه:  عالیجناب قاضی فیلیپ کیرش

ریاست دیوان کیفری بین المللی

موضوع: کیفرخواست علیه آقای اسفندیار رحیم مشاعی، رییس سازمان میراث فرهنگی جمهوری اسلامی ایران

 

اظهار می دارد:

از آنجا که پیشنهادی در تاریخ پانزدهم خرداد 1386، برای انجام اصلاحات در اساسنامه دیوان کیفری بین المللی با افزودن بندهایی به ماده های 5 و 7 اساسنامه رم جهت شامل شدن نابودسازی عمدی میراث های فرهنگی و تاریخی بشری در فهرست جنایات علیه بشریت که توسط قانون بین المللی قابل تعقیب و مجازات باشد، توسط آقای کورش زعیم به آن مقام محترم تسلیم شده است،

و از آنجا که پیشنهادهای نامبرده در کنفرانس حقوق بین الملل تهران که در تیرماه 1386، برگزار شد نیز توسط قانوندانان تراز اول کشور تایید و پیشنهاد شد که توسط دیوان کیفری بین المللی مورد توجه و اقدام قرار گیرد،

و ازآنجا که مردم ایران اضطرار این امر را احساس می کنند و اقدام به هنگام را برای جلوگیری از نابودسازی سیستماتیک میراث فرهنگی و تاریخی کهن ایران زمین توسط مسئولان دولتی ضروری می دانند،

اکنون، بنابراین، با این پیش فرض که در آینده نزدیک پیشنهاد نامبرده یا شکلی از آن تصویب و در اساسنامه رم گنجانده و به صورت قانون درخواهد آمد؛ و اینکه هرگونه تاخیر در تعقیب متخلفان باعث ادامه کاهش میراث فرهنگی و تاریخی بشری خواهد شد،

بنیاد میراث پاسارگاد، به این وسیله، شخص نامبرده در زیر و سازمان او را به جنایت علیه بشریت، تحت بند E ماده 7 و بندهای J  و L ماده 7 پیشنهادی اساسنامه دیوان کیفری بین المللی متهم می کند:

ما آقای اسفندیار رحیم مشاعی، رییس سازمان میراث فرهنگی جمهوری اسلامی ایران و همدستان او را به خاطر نابودسازی عمدی و سیستماتیک میراث جهانی فرهنگ و تاریخ کهن ایران، با پشتیبانی دولتی، به جنایت علیه بشریت متهم می کنیم و خواستار تعقیب و محاکمه او در دادگاه کیفری بین المللی هستیم. فهرست بخشی از جنایات فرهنگی آقای مشاعی و همدستان او پیوست است.

ما از آن دادگاه کیفری بین المللی استدعا داریم که بیدرنگ پس از تصویب و افزودن بندهای پیشنهادی به اساسنامه دادگاه، متخلفان نامبرده تحت تعقیب قرار گیرند. نابودسازی میراث فرهنگی و تاریخی ایران با سرعتی گیج کننده پیش می رود و باید پیش از اینکه خیلی دیر شده باشد، آن را متوقف کرد.   

با گرامیداشت،

بنیاد میراث پاسارگاد

کورش زعیم، مدیر بخش پژوهش

 

پیوست ها:

1.      متن اصلی پیشنهاد کورش زعیم برای اصلاحات در اساسنامه دیوان کیفری بین المللی:

فصل 5. جنایات در صلاحیت دادگاه

افزوده شود: (e) نابود سازی میراث فرهنگی

فصل 7. جنایات علیه بشریت

افزوده شود: (l) نابودسازی عمدی میراث فرهنگی جهانی

افزوده شود: (j) هدف پاراگراف l : "نابودسازی عمدی میراث فرهنگی جهانی" یعنی نابودسازی برنامه ریخته شده و عمدی سازه ها، ابزار، جایگاه ها، و آثار هنری تاریخی که میراث فرهنگی به شمار می آیند و در سازمان یونسکو ثبت شده اند، ویا روندی از رفتار که شامل دستورهای متعدد یا سیستماتیک برای نابودسازی آثار تاریخی و میراث فرهنگی ملی باشد.

من امیدوارم که این پیشنهاد مورد توجه قرار گیرد، زیرا باور دارم در حالیکه نفس و خون زندگی فیزیکی ما را تامین می کند و باید از آن محافطت شود، میراث فرهنگی هویت و تعادل روانی جامعه انسانی را فراهم می سازد که بدون آن جامعه انسانی روح خود را از دست می دهد.

2.      فهرست تخلفات متهم در حفاظت از میراث فرهنگی و تاریخی پيوست است.

http://www.pasargadfoundation.com

 

 

روز 29 اکتبر، روز کورش بزرگ،

و سالگرد صدور اولین منشور حقوق بشر، را گرامي بداريم

بيست و پنج قرن قبل، در زمانه ای که توحش بر زندگی انسان ها چيرگی داشت، بيانيه ای انسان مدارنه و متمدنانه بر کتيبه ای خطاب به مردم «چهار گوشه جهان»  نوشته شد که به مسایلی مهم در ارتباط با حقوق انسان می پرداخت؛ مسایلی که نه تنها در آن زمانه که قرن های قرن پس از آن و حتی امروزه نيز می تواند الهام بخش همه کسانی باشد که به انسان، و حقوق او باور دارند. اين بيانیه که به نام «منشور کوروش بزرگ» شناخته می شود، بر الغاي تبعيضات نژادي و ملي، آزادي انتخاب محل سکونت، الغاي برده داري، آزادي دين و مذهب و تلاش براي صلح پايدار ميان ملت ها تاکید کرده است. اين منشور، که از سوي مردمان ايران زمين و از زبان رهبر سياسی خود کورش بزرگ، پايه گذار اولين امپراتوری جهان به بشريت هديه شده، در سال 1971 از سوي سازمان ملل متحد به عنوان اولين اعلاميه حقوق بشر جهان شناخته شد و، بدينسان، این افتخار به نام ايران، به عنوان مهد نخستين اعلاميه ی حقوق بشر، در تاريخ جهانی ثبت شد.

اکنون و متاسفانه، ملت ايران از اين حقوق، که خود در درک، اعلام و تصويب آن سهم داشته اند، برخوردار نيست و دولت حاکم بر ايران نه تنها به اين حقوق کمترين بهايي نمی دهد بلکه حتی آرامگاه و شهر کوروش بزرگ، که از سوی سازمان يونسکو به عنوان «مکانی مقدس» در ليست گنجينه های بشری ثبت شده، به شکل های مختلفی (عمدی و غير عمدی)  در خطر ويرانی جدی قرار داده است.

کميته بين المللی نجات پاسارگاد، که سه سال است به وسيله ی گروه کثيری از فرهنگدوستان و علاقمندان  به ميراث های ملی و جهانی ايران  تشکيل شده، بار ديگر، در سالروز صدور منشور کورش بزرگ، با تقديم بيشترين و بهترين شادباش های خود، از همه ی دوستداران حقوق بشر و علاقمندان به ميراث های ملی و جهانی تقاضا دارد که مصرانه و مداوم از سازمان های حقوق بشر،سازمان ملل و به خصوص يونسکو بخواهند تا اين گنجينه بشری را (که تقدس خود را از اهميتی که کورش بزرگ برای انسان می  شناخت به دست آورده) از ويرانی بيشتر نجات دهند.

 

با مهر واحترام

کميته بين المللی نجات پاسارگاد

اکتبر 2007

www.savepasargad.com

پيوند به متن های: فارسی ـ انگليسی ـ آلماني  بيانيه

 

 

اايران: ميراثی خاموش در تمدن جهانی
حقيقت در زمان هخامنشيان مساوی بود با:   گفتار نيک، پندار نيک، کردار نيک
آن ها خود را بازوی اجرائی اهورمزدا می دانستند اما در آنزمان تحميلی برای تغيير مذهب وجود نداشت
 

بزرگداشت روز کورش در انجمن مثنوی پژوهان در اصفهان

دکتر شاهين سپنتا: منشور کورش بزرگ نشانگر روشی است که کورش در رابطه با آزادی های

فردی و اجتماعی مردمان در پیش گرفته بود

علی عربیان دبیر انجمن مثنوی پژوهان: روح کورش کبیر و روح مولوی در یک اتحاد شگرف و تاریخ ساز و اندیشه پرور توجه همه جهانیان را به سرزمین ایران معطوف کرده است

گفتگوی اختصاصی کميته نجات پاسارگاد  با دکتر محمدعلی دادخواه به مناسبت روز کورش بزرگ

از نگار صالحی زاده

دکتردادخواه: ما در اين زمانه هم نيازمند مفاد و اعلامات و اظهارات منشورکورش کبير هستيم

تفکر کورش يک تاثير جهانی داشته که ما می توانيم در نيمه اول قرن بيست و يکم هم به آن استناد کنيم

خيلی ها آمدند و خواستند کورش را نفی کنند همه  رفتند اما کورش ماند و در جهان جاودانه شد

 

ايرانيم و هيچ حقوق بشرم نيست

هر چند خودم مبتكر اين كلماتم

                                          (هادی خرسندی)

 29 اكتبر روز فرمان كوروش بزرگ

از دکتر تورج پارسی

 

*****

دو راهه ی گزينش:

بمناسبت 29 اکتبر؛ روز جهانی گورش بزرگ (ويدئو)

 

دوشنبه فرداست

از: محمد عارف

*****

ای دليران وطن

از م. سحر

 

*****

ديباچه هنر رهبری

ترجمه و ويراستاری از کورش زعيم  

افلاتون، یکی از پیروان نامدار سُغرات، کورش را به نام نمونه یک پادشاه روشنفکر ستایش کرد.

حتی مردمی که مغلوب کورش شده بودند، او را دادگر و درست کردار می دانستند.

 ایرانیان او را «پدر» می خواندند، بابلیان او را «رهایی بخش» بشمار می آوردند، یونانیان کورش را «قانون دهنده» می خواندند و یهودیان از او به عنوان «تقدیس شده خداوند» یاد می کردند

*****

 

برنامه روز کورش کميته ايران در بوستون

*****

برنامه گروهی از دوستداران ميراث تاريخی و فرهنگی ايرانزمين در روز کورش بزرگ

*****

دو ماه سفر و رکاب زدن جوان هايي شيفته فرهنگ ايرانزمين

آغاز سفر عشق  از مشهد و بزرگداشت کورش، در کنار  فردوسی 

          و  تا قونيه، برای اثبات پارسی بودن مولانا 

 

هشدار :

در پی آبگيری سد سيوند، حفاران غير مجاز و قاچاقچيان اشيای باستانی  به محوطه های تاریخی پاسارگاد، راه شاهی و اطراف تنگه بلاغی روی آورده اند

معلوم نيست چرا اگر يک خبرنگار عکاس بخواهد از محوطه ی تاريخی پاسارگاد و اطراف تنگه بلاغی رد شود  ده ها پاسدار دورش را می گيرند و نمی گذارند که حتی يک عکس از آنجا بگيرد اما حفاران غير مجاز و قاچاقچيان آثار باستانی چطور می توانند به راحتی به آنجا بروند و ساعت ها و حتی روزها به حفاری و حمل و نقل آثار  مشغول شوند

يکی از گروه های حفاران غير مجاز که اخيرا  به وسيله يگان حفاظت دستگير شده و تحويل مقامات انتظامی  داده شده اند  با صدور قراری فعلا آزاد می گردند تا روزی روزگاری پرونده آن ها به دادگاه رود. درست همانند کسانی که در تخت جمشيد و مناطق ديگر دست به حفاری يا تخريب زده بودند و پس از گذشت ماه ها کسی را با آن ها کاری نيست.

کميته بين المللی نجات پاسارگاد

www.savepasargad.com

 

 

فيروزان (ابولولو) کيست؟

ابو لولو به معنای پدر مرواريد است

آرامگاه ابولولو آرامگاه سرباز گمنام يا به نامی است  که برای نجات ايران با اعراب مهاجم جنگيد

 

مدت هاست که شايعه ويران کردن آرامگاه فيروزان يا ابولولو در ايران وجود دارد. اين شايعه در دو سه هفته پيش با بستن درهای آرامگاه به روی بازديد کنندگان و توريست ها جدی تر شد و اکنون که مرکز ژوهش های باستانشناسی وابسته به مدرسه مطالعات شرقی دانشگاه لندن رسما اعلام کرده که دولت ايران قصد ويران کردن اين اثر تاريخی و باستانی را دارد می شود قبول کرد که بار ديگر سازمان ميراث فرهنگی ايران و دولت وقت دست به تخريبی کاملا عمدی زده است. اين تخريب اين بار به سفارش کشورهای عربی است. آن گونه که مرکز پژوهش های دانشگاه لندن می گويد دولت ايران پس از مذاکراتی که  با نمايندگان کشورهای عربی در گردهم آيي «دوها» داشته قبول کرده که به خواست آن ها اين اثر تاريخی و ملی ما را ويران کند. يکی از کسانی که به شدت اين ماجرا را دنبال کرده شخصی است به نام محمد سليم ال اوا دبير کل اتحاديه بين المللی محققين مسلمان (که شهرتش از آن جايي است که گفته خداوند زن ها را برای بارورشدن و بچه آوردن به دنيا آورده است.) برای اکثر توريست ها و کسانی که به ديدن اين اثر تاريخی می روند  صاحب آرامگاه «فيروزان»  قبل از هر چيز شخصيتی است که در مقابل اعراب مهاجم  به ايران ايستادگی کرده است. نوشته ها و شايعات زيادی در مورد صاحب اين آرامگاه وجود دارد که در مجموع می شود گفت که در واقع آرامگاه او همانند يک سرباز گمنام يا به نامی است که اهميتی خاص برای همه دارد و سمبل مقاومت مردم ايران در مقابل اعراب مهاجم است. و حالا اين سمبل قرار است به دست حکومت جمهوری اسلامی ويران شود. نکته ای که در اين ميان اهميت دارد اين است که اين آرامگاه متعلق به هر کسی که می خواهد باشد فرقی نمی کند اکنون اثری تاريخی است و حزو ميراث فرهنگی ايرانزمين است و ويران کردن آن به هر دليلی جرمی قابل تعقيب است. اما دولت ايران را چه باک از اين جرايم پشت سر هم؟ آيا به راستی  هنوز برای افرادی اين شک وجود دارد که تخريب های سراسری آثار باستانی و تاريخی ايرانزمين عمدی نيست؟

کميته بين المللی نجات پاسارگاد

www.savepasargad.com

 

 

فيروزان (ابولولو) کيست؟

ابو لولو به معنای پدر مرواريد است

  آنگونه که در کتاب «تاريخ و فرهنگ ايران در دوران انتقال از عضر ساسانی به عصر اسلامی» گفته شده فيروز نهاوندی يا ابو لولو يکی از ايرانيان در دوره اوليه ورود اعراب به ايران بوده است. او کسی بود که گمان می شد عمر بن خطاب خليفه مسلمين و کسی را که به ايران لشکر کشيد را به  قتل رسانيده است

فيروز دختری داشت که گويا مرواريد نام داشت و از آنجا که در زبان عربی به مرواريد لولو می گويند به فيروز پدر لولو يا پدر مرواريد گفته می شد

  عبيدالله پسر عمر پس از قتل پدرش  فيروزان را که متهم به قتل او بود همراه با مرواريد دختر فيروزان و هرمزان سردار معروف ايرانی و يک مسيحی ايرانی به نام حفينه را که در جنگ های عليه مهاجمين اعراب همراه هرمزان بود به قتل رساند.

 

 

 

نمايش نقاشی های محمد صالحی زاده

کميسيون ملی يونسکو در تهران برگزار می کند:

حمايت از تنگه بلاغی و دشت پاسارگاد

گشايش نمايشگاه: سه شنبه هشتم خرداد ماه  1386 از ساعت 3 تا 7 بعد از ظهر

بازديد از نمايشگاه: هشتم تا يازدهم خرداد ماه از سه تا هفت بعد از ظهر

آدرس: تهران ـ بلوار ميرداماد، روبروی مسجد الغدير ـ خيابان شهيد حصاری (رازان جنوبی) خيابان يکم، شماره 17 ـ  تلفن تماس: 0913165773417

اين نمايشگاه با حمايت «کميته بين المللی نجات پاسارگاد» برگزار می شود

 

 

بيانيه می 2007، کميته بين المللی نجات پاسارگاد

قدم ديگر: تأسيس «بنياد ميراث پاسارگاد»

 

هموطنان، دوستان و همراهان گرامی!

هنگامی که دو سال پيش به تشکيل کميته نجات پاسارگاد اقدام کرديم، بر اين باور بوديم که وظيفه ای موقت را بر عهده گرفته ايم ـ مثل همه ی کميته هايی که حرکتی لازم را در زمانی معين بوجود می آورند. ما وظيفه ای روشن را بر عهده گرفته بوديم: کوشش برای جلوگيری از آبگيری سد سيوند و، در واقع، کوشش برای نجات آثار مهمی از ميراث ملی و بشری ايرانزمين. و ؛ می دانستيم که، همزمان و همگام با حرکت های گوناگون داخل ايران، ما نيز می توانيم با اطلاع رسانی به مردم فرهنگ دوست جهان و مطلع کردن موسساتی که براساس قراردادهای بين المللی موظف به حفظ اين آثار هستند، ماجرای ساختن سد سيوند و خطرات آن برای ميراث فرهنگی دشت پاسارگاد و تنگ بلاغی را در گستره ای وسيع مطرح کنيم.

با شروع کار کميته، و در مدتی کوتاه، حمايت بی دريغ و گسترده ی نويسندگان، هنرمندان،  و روزنامه نويسانی که نبض تپنده رسانه های ديداری، شنيداری و اينترنتی هستند، اين اطمينان را به ما داد که به کاری درست دست زده ايم. همچنين اعلام پشتيبانی شخصيت های سياسی، اجتماعی، و فرهنگی ـ بر کنار از تفاوت های عقيدتی و ايدئولوژيک شان ـ تاييدی روشن بود بر اين که صدای ما می تواند به عنوان يک صدای فرهنگی، که بر پايه ی «منافع ملی ـ بشری» مردم ايرانزمين، برخاسته، بازتابی وسيع داشته باشد.

در ابتدا باور ما آن بود که، به خاطر وجود اطلاعات روشن و به راهنمايی منطق خردپذير، اين حرکت هر چه زودتر به نتيجه ای معقول می رسد؛ به خصوص که متخصصين و باستانشناسان و کاوشگرانی که در طی اين مدت دلايل خود را با سند و مدرک و نشانه ارائه می کردند، ثابت کردند که اين آبگيری نه تنها سودی برای کشاورزان  و محيط زيست ندارد بلکه برای آن ها نيز زيانبخش است و، گذشته از ويران کردن ميراث تاريخی مان، بزرگترين لطمه ها را به عاطفه های جامعه ای می زند که می بييند خانه و نشانه های افتخارآفرين مادران و پدرانشان را به آب می بندند.

تجربه نيز نشان می داد که در دوران معاصر، لااقل از آغاز قرن بيستم تا امروز،  هيچ حکومتی ـ اعم از ديکتاتوری، فاشيستی، ايدئولوژيک و يا دموکرات، جز حکومت طالبان ـ به صورتی آگاهانه و منظم دست به ويران کردن تاريخ گذشته سرزمين خود نزده است؛ آن هم بخشی از دست آوردهای تاريخی آن که تنها ارزش ملی ندارند و مقام جهانی و بشری افتخارآميز و غرور برانگيز آنها می تواند در ساختن روحيه و اعتماد به نفس هر ملتی کارساز باشد.

فکر می کرديم که اگر مسئولينی در ايران تيشه جهل برداشته و بر ريشه های تاريخی و فرهنگی ايرانزمين می کوبند، اين امکان وجود دارد که مسئولينی ديگر هم باشند که درکی از تحولات تاريخی و بشری داشته و، حاضر نشوند داغ ننگی اين گونه را بر پيشانی خود بنشانند.

متأسفانه فرهنگ ستيزی حاکم بر دولت ايران بيش از تصور هر انسان قرن بيست و يکمی است و دولت فعلی ايران، عليرغم همه ی هشدارها و کوشش های ده ها هزار تن از مردمان دلسوز، دست به آبگيری سد سيوند زد تا با لجبازی تمام به دوستداران تاريخ و فرهنگ ايرانزمين گفته باشد که بر نابودی بخش عمده ای از اين تاريخ مصصم است.

و چنين است که به نظر می رسد، در کوتاه مدت، ما و ديگر کوشندگان فرهنگ و تاريخ ايران آن چه را که می خواستيم به دست نياورده ايم. اما نکته ی مهم اين است که کوشش های همه ی ما يک واقعيت را مطرح و وقوع يک حادثه ی فرهنگی را ثابت کرد: پاسارگاد اکنون نام يک جنبش فرهنگی شده است؛ جنبشی که نه خودکامگی و تعصب مسئولين وقت می تواند آن را از نفس بياندازد و نه جاه طلبی ها و بازی های کودکانه ی کسانی که هميشه به قدرتمندان روز چسبيده اند و جز گفتن آنچه که «حاکم» می پسندد چيز ديگری نمی گويند.   

در عين حال، جنبش دو ساله ی اخير ثمره ی مهم و اساسی ديگری هم داشت: در اين دو سال همه ی ما به صورتی روزمره شاهد ويران گری هایی عمدی بوده ايم که جای پای تک تک افراد مسئول و مربوط به ميراث فرهنگی و ملی ايرانزمين بر سراسر آن قابل مشاهده است. و اين گونه است که، در کنار کوشش برای خبر رسانی، اکنون توانسته ايم اسناد صدها مورد تاريخ زدايي و بی توجهی عمدی را در آرشيوی در کميته ی نجات پاسارگاد ثبت کنيم. در اين راستا ما شاهد آن بوده ايم که دولت ايران به طور کاملا محسوسی به مسايل مربوط به فرهنگ و تاريخ غير مذهبی ما بی توجه است. مسايلی مثل الواح شيکاگو، حراج اشيای جيرفت لندن، تغيير نام ثروت های فيزيکی ـ ملی ما، همچون مورد خليج فارس، و بخش هايي از ايران، و از دست دادن ثروت های معنوی ما، مثل نوروز، و لطمه زدن به ثروت های فرهنگی ما، مثل صدمه زدن به حريم آرامگاه فردوسی، و بالاخره به آب بستن عمدی تنگ بلاغی و در خطر انداختن دشت پاسارگاد و آرامگاه کورش بزرگ،  و دهها مورد ديگر قابل اثبات از اين قبيل به ما نشان می دهد که اراده ای لجباز و ضد فرهنگ در ايران در حال ويرانگری است.

در عين حال ديده ايم که، پس از ماجرای آبگيری سد سيوند و مشاهده ی نارضايتی کاملا آشکار مردم، سازمان ميراث فرهنگی  ـ همزمان با ادامه بی توجهی ها و ويران گري های عمدی اش ـ دست به کار انجام فعاليت های تبليغاتی نظير جذب توريست های خارجی به تخت جمشيد، و برگزاری همايش هايي کاملا حساب شده اما بی محتوا و تکراری، و برنامه هاي تلويزيونی متظاهرانه شده است؛ کاری بيهوده، و بی اثر.

با توجه به همه ی اين مسايل، ما اکنون به اين نتيجه رسيده ايم که ميراث فرهنگی و تاريخی ما بيش از هر زمانی در تاريخ در خطر و نيازمند توجه اند. ما، به عنوان کسانی که معتقديم فرهنگ يکی از مهمترين عناصر سازنده ی هويت يک جامعه است و فرهنگ ايرانی ما، فرهنگی پر توان و سازنده و متناسب با تحولات امروز جهانی است و نبايد گذاشت آن را ويران و يا نابود کنند، بايد دست به کاری گسترده تر بزنيم. اگر قادر نيستيم که، در کوتاه مدت، اين قدرت ويرانگر را متوقف کنيم، اما می توانيم با فعاليت های گوناگون خود موسساتی را که بر اساس قوانين بين المللی موظف به حفظ اين آثار هستند آرام نگذاريم؛ می توانيم با مردمان فرهنگ دوست جهان از اين بيدادی که بر فرهنگ و تاريخ يک ملت می رود مکرر سخن بگوييم، می توانيم خبرهاي تاريخ زدايي را که از چشم و گوش مردمان سرزمين مان دور نگاهداشته می شود با سند و مدرک در اختيارشان  بگذاريم، می توانيم با پژوهش هایي به دور از غرض های تعصب آلود پنجره های تازه ای برای تماشا بر منظره ی فرهنگ و تاريخ خودمان بگشايم، می توانيم  به صورتی پي گير و مدام حضور سازنده و پر اهميت اين فرهنگ را خاطر نشان سازيم و هشدار دهندگانی دايمی باشيم برای برای حفظ يا نجات اين آثار.

بر اساس اين نکات است که اکنون بنيادی فرهنگی را بصورت رسمی و قانونی به ثبت رسانده ايم که نام آن را، به احترام ياد جاويدان کورش بزرگ، پدر حقوق بشر،  «بنياد ميراث پاسارگاد»Pasargad Heritage Foundation  گذاشته ايم.  اين بنياد، موسسه ای غير انتفاعی، غير سياسی و غير مذهبی است که به وسيله ی افرادی داوطلب و بدون دريافت دستمزد از سراسر جهان اداره خواهد شد؛ افرادی که عشق و باور به اهميت  گنجينه های فرهنگی و تاريخی ايرانزمين پايه های تلاش آن ها را می سازد.

در عين حال، کميته بين المللی نجات پاسارگاد نيز همچنان به کار خود ادامه خواهد داد، اما به عنوان بخشی از ساختار گسترده ی اين بنياد و، در عين حال، اين امکان وجود دارد که بر اساس الگوی کار اين کميته، در آينده کميته های ديگری نيز برای کوشش در راستای نجات بخشی موارد ديگری از آثار تاريخی و فرهنگی در خطر ما تشکيل شود. چه آثاری که در ايران و به دست مسئولينی ناآگاه در آستانه ی نابودی خواهد بود و چه آثاری که در بيرون از ايران به خاطر سوء استفاده های مادی يا سياسی مورد حيف و ميل و بذل و بخشش قرار می گيرند.

ما همين جا اعلام می کنيم که، تا وقتی دولتی در ايران مشغول کار شود که، چون دولت های کشورهای پيشرفته، خود حافظ تاريخ و فرهنگ ما باشد، ما به کوشش های خود در جهت حفظ و نجات فرهنگ و تاريخ مان ادامه داده و در حد توان خود در گسترش اهداف اين جنبش فرهنگی خواهيم کوشيد.

دوستان و دوستدارات تاريخ و فرهنگ ايرانزمين!

در هر کجا هستيد، اگر به حفظ اين تاريخ و بهره وری از اثرات  آن در پيشرفت فرهنگی جامعه ما، و ارتباط  متمدنانه ما با دنيای امروز باور داريد، با ما همراه و همگام شويد. ما در اين راه به کمک های قدمی و معنوی شما به شدت نيازمند هستيم.

می 2007 

با مهر و احترام شکوه ميرزادگی

از سوی کميته بين المللی نجات پاسارگاد

 

آن ها که می گويند خطر ويرانی دشت پاسارگاد و آرامگاه کوروش جدی  نيست!

 اخيرا برخی از افراد، به عنوان متخصص، در مجالس و محافل اعلام می کنند که اين حرف ها که، رطوبت سد سيوند سبب تخريب منطقه و يا ارامگاه کوروش بزرگ می شود، حرفی بيهوده است، يا آبگيری سد سيوند اثری در محيط زيست آن منطقه نمی گذارد، و يا در تنگه بلاغی که به زير آب می رود چيزهای مهمی وجود ندارد و يا....

ما بی آن که بخواهيم به دنبال قصد و يا دلايل ابراز اين گفته ها و نظريات گمراه کننده باشيم، بهتر می دانيم که برخی از گفته های متخصصين امور مربوط به سد سازی، باستانشناسی، زيست شناسی را که همه از افراد معتبر در رشته های خودشان هستند را در اين جا بياوريم: 

گفته های يک باستانشناس و کاوشگر در مورد ويرانی آرامگاه کوروش پس از آبگيری

http://www.savepasargad.com/Destruction%20News/Damage-july06.htm

 

اگر سد آبگيری شود آرامگاه کوروش را آب خواهد گرفت از ديد  يک هیئت مهندسی

http://www.savepasargad.com/aa.from%20091806/AV/Zaim.htm

 

 درباره تخريب محيط زيست از ديد متخصصين

http://www.savepasargad.com/aa.from%20091806/destruction/sad%20esivand%20va%20mohit%20zist-10.06.htm

 

اهميت  تنگه بلاغی از ديد يک باستانشناس و کاوشگر

http://www.savepasargad.com/aa.from%20091806/news/bolaghi-)Oct.1.06.htm

 

نظر يک کارشناس و مرمت کار در مورد خطر تخريب آرامگاه کوروش

http://www.savepasargad.com/aa.from%20091806/March/aramgaah%20kourosh.htm

 

احتمال وقوع زلزله پس از آبگيری سد، از يک متخصص ژئو مورفولوژي (زمين ريخت شناسي)

http://www.savepasargad.com/Articles/mojgan%20mirmohamadi.htm

 

خطرات آبگيری برای تمام منطقه از ديدی کارشناسانه

http://www.savepasargad.com/aa.from%20091806/April/kurosh%20zaim.htm

  

 ضمنا ماجرا آنقدر جدی است که حتی مسئولين دولتی هم که موافق آبگيری بوده اند از خطر تخريب و رطوبت گفته اند که نمونه ای از آن اعتراف خود رييس سازمان ميراث فرهنگی است .

http://www.savepasargad.com/sanadi%20digar-29.1.htm

 

  

البته شما می توانيد ده ها مطلب از متخصصين ديگر و در تاييد اين گفته ها را  در سايت نجات پاسارگاد بخوانيد:

کميته بين المللی نجات پاسارگاد

www.savepasargad.com

 

اگر برای ديدن سايت نجات پاسارگاد با مشکل فيلتر روبرو هستيد با  ايران پروکسی  آن  را ببنيد:

لطفا اين صفحه را برای آدرس های خود بفرستيد

 

Lotfan in payvast raa enteshaar dahid
 

بهترين های سال 1385

 برگزيدگان کميته بين المللي نجات پاسارگاد

در ارتباط با آثار و گنجينه هاي ملي و فرهنگي ايرانزمين

   يکي از رسم  هاي زيباي مردمان سرزمين هاي پيشرفته قدرداني از  کارهاي شايسته ي يکديگر است. اين قدرداني به خصوص از کساني است که، در کنار کارهاي حرفه اي و زندگي رومره خود، به طور داوطلبانه به مسايل انساني و خدمت کردن به مردمان توجهي خاص دارند و، بي انتظار مزد و پاداشي، در کارهاي اجتماعي شرکت مي کنند و نتيجه کار و خدمت شان بهره هايي گرانقدر را نصيب جامعه خودشان، و يا ديگر جوامع، مي کند. قدرداني از اين افراد به بهانه ي مناسبت هاي مختلف و  به خصوص در پايان هر سال انجام مي شود. اکثر رسانه ها، موسسات، و سازمان ها، بر پايه ي کارهاي ويژه ي خود «بهترين ها» را انتخاب مي کنند و با قدرداني از آنها، در واقع، حرکت ها و تلاش هاي شايسته انساني را ارج مي گذارند. البته برخي نيز، در کنار اين کار، «بدترين ها» را هم معرفي مي کنند تا در واقع گوشزدي پر سر و صدا باشد نسبت به اعمال ضد انساني نامردمان روزگار.

    معيارهاي انتخاب اين بهترين ها و بدترين ها نيز در موارد مختلف متفاوت است. سازمان و موسسه اي که سياسي است بهترين و بدترين هاي سياسي را انتخاب مي کند  و يک بنياد هنري بهترين هنرمند را؛ و همين طور موسسات و سازمان هاي مختلف بهترين هايي را بر مي گزينند که در ارتباط با روش ها و هدف هاي آن ها است.

   به نظر کميته نجات پاسارگاد، اين کار براي ما ايراني ها که کمتر اهل قدرشناسي هستيم بسيار مفيد است ـ مايي که در سرزمين مان قدر کارهاي شايسته شناخته نمي شود و اغلب انجام اين گونه کارها جريمه و تاوان هاي سنگيني هم دارد. و چنين است که، هم به دليل آشنا نبودن به ارزش کارهاي داوطلبانه در زندگي و ساخت يک جامعه پيشرفته، و هم به دليل داشتن انتظارات غير منطقي و يا قدرناشناسي هاي معمول، مردمان ما خيلي زود از کارهاي داوطلبانه خسته مي شوند و، در نتيجه، هميشه کارها و برنامه هاي ناتمام و رها شده فراوان داريم. با اشتياق کاري را شروع مي کنيم و در چند قدم بعد يا متوقف مي شويم، يا به ويران کردن آن ساخته هايي مي پردازيم که تا ديروز خود برايش زحمت مي کشيديم. با اين همه، چه خوب است که هنوز ما بسيار زنان و مرداني داريم که، با اشتياق تمام، به کارهاي داوطلبانه و انساني مشغولند و آن را نه حتي براي پاداش و قدرداني، بلکه براي نفس انجام کارهاي انساني و سازنده انجام مي دهند.

   به هر حال، به مناسبت به پايان رسيدن سال 1385، کميته نجات تصميم گرفته است که بر اساس اهداف و خواسته هاي گسترده ي اين کميته، که «حفظ و نجات آثار فرهنگي، ملي و بشري ايرانزمين و مخالفت صريح و روشن با آبگيري سد سيوند و حفظ و نجات منطقه ي پرارزش پاسارگاد و تنگه بلاغي»است، و با توجه به خدماتي که افراد در سال گذشته در اين راه انجام داده اند (و نتيجه ي کارشان در رسانه هاي داخل ايران و خارج از ايران ثبت شده است) بهترين هاي ايراني سال گذشته را  انتخاب کند.

   طبيعي است که انتخاب بهترين ها هرگز به معناي ناديده گرفتن کوشش هاي ارزشمند ديگران نيست. کميته بين الملي نجات  کوشيده است از ميان کساني که در شرايط مساوي، و با امکاناتي مساوي، در زمينه هاي مربوط به حفظ و نجات گنجينه هاي بشري، و به ويژه نجات تنگه بلاغي و پاسارگارد، در طول يک سال گذشته و به گونه اي پيوسته کوشا بوده اند  بهترين ها  را انتخاب کند.

با مهر و احترام

    شکوه ميرزادگي

از سوي کميته بين المللي نجات پاسارگاد

 

 

بهترين شخصيت سال

دکتر محمد علي دادخواه ـ ايران

 وکيل داوطلب هزاران هزار ايراني براي حفظ گنجينه هاي فرهنگي ايرانزمين

به خاطر تلاش بي وقفه دکتر دادخواه براي حفظ آثار باستاني، به ويژه چهارباغ و دشت پاسارگاد؛ به خاطر صرف اوقات زياد و بدون هيچ مزد و چشم داشت مادي؛ به خاطر اين که در سال گذشته، در راستاي گرفتن حقوق مسلم فرهنگي ايرانيان، وکيل هزاران ايراني بوده اند، عنوان «بهترين شخصيت سال» به ايشان تعلق مي گيرد.

در عين حال از آنجا که نتيجه عملکرد ايشان از محدوده ي يک جامعه و يک سرزمين فراتر مي رود و به حفظ گنجينه هاي بشري منتهي مي شود، کميته نجات ايشان را به عنوان بهترين شخصيت سال به سازمان هاي حقوقي بين المللي معرفي مي کند.

پيوند براي ديدن متن نامه به سازمان هاي حقوقي بين المللي

بهترين متخصص ها و کارشناس های سال

 

دکتر پرويز ورجاوند  ـ ايران

به خاطر شخصيت ملايم، اصولي و خستگي ناپذيري که، بدون هيچ ملاحظه و پرده پوشي در هر زماني که لازم بوده از لزوم حفظ آثار باستاني و گنجينه هاي بشري، به خصوص پاسارگاد، سخن گفته اند. ايشان با وجود بيماري، در هر کجا که لازم شده شخصاً حضور يافته اند و به عنوان يک باستانشناس برجسته  هرگز حاضر نشده اند که تخصص و توانايي هاي علمي خود را با هيچ  مصلحت و منفعتي تاخت بزنند، و تنها در راستاي دفاع از هرآنچه که داراي حقانيتي ملي، و  بشري است تلاش کرده اند.

 

دکتر جليل دوستخواه  ـ استراليا

به خاطر نقش موثري که در سال گذشته در دادن آگاهي به مردمان در ارتباط با آثار ملي و فرهنگي داشته اند. دکتر دوستخواه، به عنوان يک ايرانشناس آگاه  با شناخت گسترده اي که در ارتباط با فرهنگ  و گنجينه هاي ميراث بشري ايرانزمين دارند در واقع  پلي فرهنگي زده اند بين ايران و خارج از ايران تا از آن طريق فرهنگ دوستان را به حفظ آثار و گنجينه هاي ملي و بشري متحد و تشويق کنند.

 دکتر تورج پارسي ـ  سوئد

به خاطر عشق و اشتياقي که به فرهنگ ايران دارند و به خاطر تلاش هايي که  در سال گذشته به طور پيوسته و مرتب در ارتباط با حفظ و نجات پاسارگاد داشته اند. دکتر پارسي به عنوان يک پژوهشگر تاريخ ايران در عين حال با نوشتن مقالاتي پژوهشي در ارتباط با آيين هاي فرهنگي ايرانزمين به رشد آگاهي و علاقه مردمان نسبت به اين  مسايل فرهنگي تلاش موثري داشته اند.

 

مهندس کوروش زعيم ـ ايران

به خاطر تحقيقات گسترده و شجاعانه ايشان درباره سد سيوند و روشنگري هاي به موقع و اصولي اش در ارتباط با کمبودها و خطرات ناشي از آبگيري اين سد براي آثار و گنجينه هاي تنگه بلاغي، دشت پاسارگاد و آرامگاه کوروش بزرگ.

 

بهترين کوشندگان سال

 

 

ايران:

دکتر شاهين سپنتا

عليرضا افشاري

خانم شهلا . س. الف

آقاي پيمان هيهاتي

 

آمريکا:

آقای جمشيد اخوان

آقای قادر  رنجبر

آقای مهندس بهرام بديعي

دکتر شهلا عبقري

 

آلمان:

آقای ميرزاآقا عسگري

دکتر زينا زرگر تبريزي

آقای پرويز اخگرراد

 

انگلستان:

آقاي مردآويج  زياري

دکتر شرمين اميري

آقاي آرش توتونچی

خانم دينا  زياري

 

فرانسه:

آقاي رضا يگانه

به خاطر تلاش هايي که در نوشتن مطالب،  تهيه گزارش ها، برنامه ريزي ها، و يا جمع آوري امضا، و اطلاع رساني گسترده در ارتباط با نجات پاسارگاد انجام داده اند.

 

بهترين هنرمندان سال

 

خانم سيمين بهبهاني ـ  تهران

به خاطر مدد رساني در هر حرکت عدالت خواهانه و ملي و به ويژه شرکت در حفظ و نجات پاسارگاد. خانم بهبهاني در سال گذشته هر کجايي که رفته اند، هر کجا که شعر خوانده اند، در هر سخنراني که داشته اند، و حتي در طي مراسم بزرگداشت شان که در جاي جاي عالم برگزار شده، هميشه از پاسارگاد و لزوم نجات آن گفته اند. شعر پاسارگاد ايشان از جمله شعرهايي است که در تاريخ ادبيات ملي ما باقي خواهد ماند.

 

آقای سيروس کار

به خاطر تلاش های مداوم و تحقيقات درخشان در مورد زندگی کوروش بزرگ. سيروس کار سازنده فيلم  «در جستجوی کوروش» در سال گذشته از طريق  رسانه های بين المللی امکان غرق شدن گنجينه های تنگه بلاغی و ويرانی آرامگاه کوروش را به گوش فرهنگدوستان رسانيده است.

 

 آقای محمد عارف اروپا

به خاطر عشق به گنجينه های فرهنگی و ملی، و به خاطر مجموعه ای از شعرهای درخشان درباره گنجينه های ملی و بشری ايرانزمين و به خصوص پاسارگاد

 

آقای حسن نقاشي ـ ايران

 به خاطر ساختن مستندهايي درباره ي تاريخ ايران و شور و عشقي که در اين مستندها نسبت به فرهنگ و تاريخ ايرانزمين وجود دارد، و نيز به خاطر گرفتن زيباترين عکس ها از مناظر ايران و مراسم و جشن هاي ملي ـ فرهنگي سرزمين مان.

 

خانم شهلا آقا پور ـ  اروپا

به خاطر کولاژ هاي هنرمندانه اي  که از پاسارگاد ساخته است. و همراهي بيدريغ و هميشگي ايشان

 

آقای محمد صالحي نژاد ـ ايران

 به خاطر توليد مجموعه اي درخشان از آثاري هنري الهام گرفته از حقوق بشر، زندگي و آرمان هاي کوروش، و نيز ميراث بزرگ خفته در پاسارگاد

 

استاد عباس عارف ـ ايران

به خاطر تابلوي زيياي «پاسارگاد»

 

و ... 

آقای مسعود اسداللهي ـ  آمريکا

آقای فريدون فرح اندوز ـ   آمريکا

آقای رافيک آوانسيان  ـ   آمريکا

آقای پيمان منتظمي  ـ   آمريکا

خانم نگار صالحي زاده ـ  ايران

به خاطر آثار هنري مربوط به پاسارگاد، و حمايت هاي بيدريغ آن ها در ارتباط با کوشش هاي مربوط به حفظ گنجينه هاي ملي و بشري ايرانزمين و به خصوص پاسارگاد.

 

بهترين روزنامه نويس های سال

 

آقای پرويز هراتي نژاد   اروپا

به خاطر درستي و  آزاد منشي حرفه اي، و به خاطر عشق به گنجينه های ملی و بشری ايرانزمين و تلاش مداوم و خستگي ناپذير ايشان در جمع آوري خبرهاي مربوط به آثار باستاني و به خصوص پاسارگاد و انعکاس آن به شکلي وسيع.

 

آقای حسن ظهوري  تهران

به خاطر دقيق ترين و سريع ترين گزارش ها

 

آقای کميل روحاني  ايران

به خاطر مصاحبه هاي به موقع و موثر

 

خبرگزاري کوروش

پرس نيوز

خبرگزاري جبهه ملي ايران (بخش خارج کشور)

بخش ميراث فرهنگی خبرگزاری ايسنا 

پم تي . وي (اميد اميدوار)

ام. اف. اي (مهندس ميرچي)

به خاطر توجه داشتن خاص به مسايل مربوط به آثار باستاني و فرهنگي و به خصوص نجات پاسارگاد

 

بهترين برنامه گزاران راديو و تلويزيون غير ايرانی سال

 

تلويزيون:

آقای احمدرضا بهارلو (ميزگردي با شما ـ صداي آمريکا)

آقای جمشيد چالنگي (ساعت هفت ـ صداي آمريکا) 

خانم لونا شاد (شباهنگ ـ صداي آمريکا) 

خانم لادن يزديان (شباهنگ ـ صداي آمريکا)

بخاطر برنامه هاي اختصاصي موثر و آگاهي دهنده آن ها درباره آثار باستاني ايران و به خصوص پاسارگاد

 

راديو:

دکتر فرج اردلان (صداي آمريکا)

آقای حسين قويمي (راديو فردا اروپا) 

آقای بيژن يگانه  (راديو فردا اروپا)

آقای بهروز کاروني (راديو فردا )

به خاطر گزارش هاي دقيق و انعکاس دادن خبرهاي مربوط به آثار باستاني و به خصوص پاسارگاد

 

 

بهترين برنامه گزاران راديو و تلويزيون فارسی زبان سال

 

تلويزيون:

آقای شهرام همايون   (آخرين لحظه ـ  کانال يک)

آقای مهرداد  پارسا (خبرهاي ايران ـ تلويزيون پارس) 

آقاي  فرامزر فروزنده (نسيم شمال ـ کانال يک )

آقای داريوش باقري  (تهيه کننده ـ کانال يک)

به خاطر همراهي هاي بيدريغ، به موقع و اثر پذير آن ها در مورد نجات دشت پاسارگاد 

 

راديو:

خانم شکوه ارشادي (راديو گوتنبرگ ـ استکهلم)

آقای سهراب اخوان (يک قاشق شکر)

به خاطر برنامه هاي اختصاصی آن ها در ارتباط با نجات پاسارگاد

 

سايت هاي عمومي:

ايرانين دات کام ـ آمريکا

گويا نيوز ـ اروپا

فرهنگ گفتگو ـ اروپا

بلاگ نيوز ـ اروپا

 

سايت هاي فرهنگي:

فرهنگ و ادبيات  ـ  اروپا

فرهنگ و هنر ـ  کانادا

 

سايت هاي اختصاصي:

مرداني نيوز ـ اروپا

سايت  جبهه ملي ايران اروپا

سايت «ب ب ب» ـ اروپا

به خاطر انعکاس دادن مرتب خبرهاي  مربوط به آثار باستاني. اين سايت ها در سال گذشته، به ترتيب بيشترين تعداد خبر و مطلب مربوط به پاسارگاد را داشته اند.

 

وبلاگ ها:

آونگ خاطره هاي ما   

ايران  پراکسي

پانته آ  

پيمان        

نيما نيليان           

نان و پنير            

ديار يار دبستاني   

به خاطر گذاشتن دايمي آرم هاي «نجات پاسارگاد» در وبلاگ و يا انعکاس مرتب  خبرهاي مربوط به پاسارگاد در طول سال گذشته که در دادن آگاهي به مردمان کمک موثري بوده است.

 

بهترين انجمن های غيردولتی سال

انجمن «دوستداران ميراث فرهنگي افراز»     

به خاطر برپايي همايش ها و تجمع هايي که در ارتباط با حفظ آثار و گنجينه هاي فرهنگي و  ملي ايرانزمين و به خصوص پاسارگاد داشته  است

 

انجمن «طبيعت ياران»

به خاطر تلاش هايي که در جهت حفظ  آثار باستاني و حفظ آن ها داشته است

 

بهترين نمايشگاه عمومی سال

 

 

نمايشگاه پاسارگاد ـ ايران

به خاطر  تشکيل نمايشگاهي از آثار مربوط به حقوق بشر کوروش، و پاسارگاد

 

با سپاسی خاص از ... 

دکتر اسماعيل نوري علا

دکتر تورج پارسي

خانم شمسي رنجبر

دکتر اردلان بياني

آقاي محمد عارف

دکتر سيامک يزداني

آقاي رامين مروستي

آقاي بيژن خليلي

دکتررامين اعتماد

 از پر تلاش ترين  اعضاي هيئت اجرايي،  که هر گاه که کميته به آن ها نياز داشته است، بيدريغ و بلافاصله حضور داشته اند

 

 

به پيشنهاد کميته بين المللی برای نجات آثار باستانی پاسارگاد:

سال نو، امسال هم  «سال پاسارگاد»  نام می گيرد

 

مردم ايران، مردم جهان!

چند روز ديگر، در اولين روز بهار، سال نوی ايرانيان «نوروز» شروع می شود. نوروز، به عنوان بزرگترين عيد ايرانيان بيش از چند هزار سال است مورد احترام و قبول ايرانيان است. حوادث بيشمار طبيعی و اجتماعی و سياسی در طول تاريخ ما هرگز نتوانسته اند که  خللی در بزرگداشت اين عيد در نزد ايرانيان بوجود بياورند چرا که ريشه های تفکری که پشت نوروز قرار دارد مهر و روشنی، سازندگی و صلح، و عشق به انسان است. 

يکی از جايگاه هايي که اين تفکر زيبای بشری را در خود دارد دشت پاسارگاد است

دشتی که به عنوان اولين خاستگاه انديشه حقوق بشر و اولين آغازگاه دوران تاريخی ايرانزمين است.

اکنون همانطور که می دانيد دشت پاسارگاد، تنگه بلاغی و آرامگاه کوروش بزرگ بنيان گذار تفکر حقوق بشر در خطر نابودی جدی قرار دارد.

کميته بين المللی نجات دشت پاسارگاد سال گذشته را به همين مناسبت به نام «سال پاسارگاد» نامگذاری کرد به اميد اين که تلاش های هزاران هزار تن از مردمان ايران و  جهان که به حفظ فرهنگ های پويای بشری باور دارند و سازمان هايي که موظف اند از اين آثار نگاهداری کنند پاسارگاد را نجات دهند

اکنون در آغاز سال نوی ديگری هستيم اما همچنان امکان بوجود آمدن اين فاجعه فرهنگی ـ بشری به شدت وجود دارد.

به همين مناسبت کميته بين المللی نجات امسال نيز سال نوی ايرانی را «سال پاسارگاد» اعلام می کند و از همه ی ايران دوستان، و از همه کسانی که به گنجينه های بشری علاقمند هستند تقاضا می کند  در «سال پاسارگاد» باز هم کميته بين المللی نجات پاسارگاد را برای اين هدف انسانی ياری دهند.

سال نو، سال پاسارگاد، بر همه شما مبارک باد 

با مهر و احترام

کميته  بين المللی نجات آثار باستانی پاسارگاد

دهم مارچ 2007

www.savepasargad.com

 

 

به پيشنهاد کميته بين المللی برای نجات آثار باستانی پاسارگاد:

سال نو، امسال هم  «سال پاسارگاد»  نام می گيرد

 

مردم ايران، مردم جهان!

چند روز ديگر، در اولين روز بهار، سال نوی ايرانيان «نوروز» شروع می شود. نوروز، به عنوان بزرگترين عيد ايرانيان بيش از چند هزار سال است مورد احترام و قبول ايرانيان است. حوادث بيشمار طبيعی و اجتماعی و سياسی در طول تاريخ ما هرگز نتوانسته اند که  خللی در بزرگداشت اين عيد در نزد ايرانيان بوجود بياورند چرا که ريشه های تفکری که پشت نوروز قرار دارد مهر و روشنی، سازندگی و صلح، و عشق به انسان است. 

يکی از جايگاه هايي که اين تفکر زيبای بشری را در خود دارد دشت پاسارگاد است

دشتی که به عنوان اولين خاستگاه انديشه حقوق بشر و اولين آغازگاه دوران تاريخی ايرانزمين است.

اکنون همانطور که می دانيد دشت پاسارگاد، تنگه بلاغی و آرامگاه کوروش بزرگ بنيان گذار تفکر حقوق بشر در خطر نابودی جدی قرار دارد.

کميته بين المللی نجات دشت پاسارگاد سال گذشته را به همين مناسبت به نام «سال پاسارگاد» نامگذاری کرد به اميد اين که تلاش های هزاران هزار تن از مردمان ايران و  جهان که به حفظ فرهنگ های پويای بشری باور دارند و سازمان هايي که موظف اند از اين آثار نگاهداری کنند پاسارگاد را نجات دهند

اکنون در آغاز سال نوی ديگری هستيم اما همچنان امکان بوجود آمدن اين فاجعه فرهنگی ـ بشری به شدت وجود دارد.

به همين مناسبت کميته بين المللی نجات امسال نيز سال نوی ايرانی را «سال پاسارگاد» اعلام می کند و از همه ی ايران دوستان، و از همه کسانی که به گنجينه های بشری علاقمند هستند تقاضا می کند  در «سال پاسارگاد» باز هم کميته بين المللی نجات پاسارگاد را برای اين هدف انسانی ياری دهند.

سال نو، سال پاسارگاد، بر همه شما مبارک باد 

با مهر و احترام

کميته  بين المللی نجات آثار باستانی پاسارگاد

دهم مارچ 2007

www.savepasargad.com

 

 

از سایت کمیته نجات پاسارگاد:

تقاضای رييس مجلس از يونسکو برای نجات مسجد الاقصی

شکوه ميرزادگی

آقای حداد عادل رييس مجلس شورای اسلامی امروز طی نامه ای به سازمان يونسکو، خواستار «اقدام عاجل» اين نهاد بين المللی برای جلوگيری از تخريب بخشی از ديوار مسجد الاقصی شد.

در تمام طول دو سالی که کارشناسان و باستانشناسان دلسور امکان غرق شدن دشت پاسارگاد، تنگه بلاغی و تخريب آرامگاه کوروش را بارها تاييد و تاکيد کرده اند و مردمان بسياری در سراسر جهان از همه ی سازمان های جهانی و به خصوص از يونسکو تقاصای کمک کرده اند و حتی وقتی که کميسيون فرهنگی مجلس درباره خطرات سد سيوند ابراز نگرانی کرده است، آقای رييس مجلس حتی يک کلمه هم درباره ی چنين فاجعه ای سخن نگفته است اما اکنون ايشان برای تخريب بخشی از ديوار مسجد الاقصی به يونسکو نامه می نويسند و از آنها تقاضای کمک می کنند.

آيا اگر شخصی علاقمند به «ميراث فرهنگی بشری» باشد ممکن است که دلش برای يک بخش از ميراث بشری، که دارای جنبه های اسلامی هست، بسوزد و نسبت به آينده ی در خطر بخش ديگری از اين ميراث، چون به قبل از پيدايش اسلام مربوط می شوند بی اعتنا باشد؟

آقای عادل  خطاب به مدير کل يونسکو می نويسند:

«اين روزها، برخلاف کنوانسيون ها و مقررات بين المللی مربوط به حفظ ميراث فرهنگی و تاريخی متعلق به بشريت، توسط رژيم اسراييل تشديد شده است. اين عمليات غيرقانونی سال هاست به بهانه های واهی در حال انجام است»

آيا ايشان از فهرست بلند بالای آثار تاريخی در حال نابودی ايران خودمان نيز خبر دارند؟

يعنی، آيا هنوز آقای عادل خبر نشده اند که در چند قدمی شان پروژه ی راه آهن بخشی از تخت جمشيد جهانی را در خطر انداخته است؟ يا خبر ندارندکه در بيستون، اين اثر مهم ثبت شده در ميراث جهانی، براثر فعاليت های پتروشيمی و حفر کانال در معرض خطر است؟ آيا ايشان خبر ندارند که در شوش باستانی محوطه ای با قدمت 1300 سال پيش از ميلاد نابود شده است؟

آقای حداد عادل چرا در کنار نگاه کردن به دور دست به کشور خودشان نظر  کوتاهی نمی کنند تا ببينند که معبد باستانی چغازنبيل که 3500 سال عمر دارد چگونه براثر انفجار های اکتشاف نفت در حال نابودی است، يا مجسمه ی جمشيد جم و غار آدم در علسويه، دشت باستانی مغان در اردبيل، و محوطه باستانی مهم جيرفت، همگی بر اثر کاوش های حفاران غير مجاز و بر اثر بی توجهی سازمان ميراث فرهنگی به ويرانی کشيده شده اند و هر روز هم تعداد ويرانی های عمدی و غير عمدی زياد و زيادتر شده است؟

چرا ايشان سری به سرزمينی که در آن زاده شده اند نمی زنند تا ببينند که محوطه های باستانی خوزستان، اين ميراث تمدن کهن ايرانيان، که بخشی از گنجينه های بشری محسوب می شوند، در حال زير آب رفتن است؟

آقای عادل کجا بوده اند وقتی وزارت نيرو حريم توس و مقبره ی فردوسی را با دکل های فشار قوی برق در معرض خطر قرار داد  و جريان جهانی شدنش را به تعليق دچار کرد؟ يعنی ايشان حتی رسانه های دولتی ايران را هم نمی بييند تا از تخريب جنگل های ماسوله با خبر شوند، و يا ماجرای به خطر افتادن چهار باغ و نقش جهان، که بر اثر بی توجهی کامل دولت در چنان موقعيتی قرار گرفته اند که ممکن است از ليست ميراث جهانی بيرون گذاشته شده و در ليست ميراث در خطر يونسکو قرار گيرند، به گوش ايشان هم بخورد.

و بالاخره، يعنی آقای عادل حتی خبر پر سر و صدای فاجعه ِ سد سيوند را هم نشنيده اند؟ يعنی خبر ندارند که تنها منطقه ای که با صد در صد آرای نمايندگان کشورهای جهان به عنوان ميراث بشری و منطقه ی مقدس  شناخته شده است پاسارگاد خودمان است؟ اگر تقدس منطقه پاسارگاد و آرامگاه کوروش بزرگ، برای شيفتگان فرهنگ جهانی به خاطر سربرکشيدن صدای آزادی و حقوق بشر از آنجاست، آيا برای ايشان نبايد کوروش به عنوان مردی که در قرآن مسلمانان بعنوان ذوالقرنين و در تورات يهوديان بعنوان مسيح خدا خوانده شده، مقدس باشد؟  و آيا شهر و آرامگاه او برای ايشان به اندازه بخشی از ديوار مسجد الاقصی هم اهميت  ندارد؟

ايشان خطاب به يونسکو و مديرکل آن می نويسند: «با توجه به ... وظايف و حوزه ی صلاحيت‌ هاي يونسكو – كه وجدان اخلاقي و فرهنگي ملل متحد محسوب مي‌شود – و با توجه به ابزارهاي قانوني و محكم بين‌المللي كه جنابعالي در اختيار داريد، اينجانب به نمايندگي از مجلس شوراي اسلامي ايران كه منتخبان ملت ايرانند از شما درخواست مي‌كنم با محكوم كردن اين اقدامات غيرقانوني و غيرموجه، و نيز با استفاده از همه امكاناتي كه در اختيار داريد نسبت به توقف عاجل آنها و تمهيد مقدمات لازم براي جلوگيري از ادامه ی اين قبيل سياست‌هاي مضر براي صلح و مخرب ميراث مشترك بشري و حرمت‌هاي اعتقادي چند ميليارد پيرو اديان توحيدي اقدام فرمايند.

آقای حداد عادل که به نمايندگی از مجلس شورای اسلامی ايران يونسکو را به عنوان  وجدان اخلاقی و فرهنگی ملل متحد مورد خطاب قرار می دهند يعنی واقعاً نمی دانند که همين وجدان فرهنگی ملل متحد بوده که کوروش را اولين صادر کننده منشور حقوق بشر دانسته و نمونه ای از منشور او را زيب سالن ورودی شورای امنيت کرده است، در حالی که آرامگاه و شهر و خانه همين انسان بزرگ در خطر ويرانی است؟

آقای حداد عادل اگر ذره ای دلشان برای ميراث فرهنگی بشری می سوخت، برايشان فرقی نمی کرد که آنچه در معرض ويرانی است ديوار مسجد است يا کنشت، همانطور که برای همه ی علاقمندان واقعی ميراث فرهنگ جهانی فرقی نمی کند که آثار باستانی در خطر و قابل دفاع به کدام دين و آئينی تعلق دارند.

به نظر من اين اقدام رئيس مجلس شورای اسلامی نوعی اصرار در بی اعتنایی به آثار پر اهميت ملی و بشری است و بر پايه های حساب و کتاب های کاملا سياسی گذاشته شده است. و تصور نمی کنم که در اين اقدام ايشان ذره ای احترام و عشق به ميراث های بشری وجود داشته باشد، که اگر می داشت، ايشان به عنوان رئيس خانه کسانی که مدعی نمايندگی ملت ايران هستند، به دستگاه اجرایی مملکت اجازه نمی دادند که پا در جای پای طالبان مدعی مسلمانی گذاشته و به ويرانی مهمترين گنجينه های بشری واقع شده در خاک ايران بپردازند.

نهم فوريه 2007

 

 

 رييس سازمان ميراث فرهنگي و معاون رييس جمهوري:

آبگيري سد سيوند از نظر سازمان بلامانع است

تنها مشکل موجود، رطوبت سد است

 که به مرور بر دشت پاسارگاد و مقبره کوروش اثر مي گذارد

 

پا بر جای پای طالبان، برای تخريب گنجينه های بشری

آبگيری سد ويرانگر سيوند روشن ترين، و گوياترين سند است برای اثبات پايمال شدن حقوق مسلم مردم ايران در ارتباط با تاريخ و فرهنگ شان

 

مردمان ايران، مردمان جهان!

دو روز پيش، در دوم بهمن ماه 1385، برابر با بيست و دوم ژانويه 2007، وزير نيروی جمهوری اسلامی اعلام داشت که در هفته آينده (يعنی در سرآغاز ده روزی که «دهه ی فجر» خوانده می شود و با سالگرد بازگشت آيت الله خمينی به ايران همزمان است)، آبگيری سد سيوند را آغاز می کنند. و به اين سان روشن شده است که دولت آقای احمدی نژاد قصد دارد، با استفاده از فضای متشنج بين المللی و منطقه، به نيت شومی که 15 سال است در پايتخت کورش بزرگ ( پدر ملت ايران، و گوينده ی اولين منشور حقوق بشر)، به صورت سدی برآمده و می رود تا بخش بزرگی از فرهنگ باستانی ايرانزمين را ببلعد، جامه ی واقعيت بپوشاند و مقدس ترين پاره ی  خاک ايران را  در زير آب ويران سازد.

معنای اين کار آن است که آنچه تاکنون باستان شناسان، تاريخ دانان، متخصصان و استادان دانشگاه در مورد اهميت آثار باستانی در خطر گفته اند و کاوش های انجام شده در دو سال اخير آنها را اثبات کرده، برای دولت آقای احمدی نژاد کوچکترين اهميتی ندارد و به نظر می رسد که دولت ايشان به راستی کمر به نابودی تاريخ و فرهنگ ايران بسته است.

اما آيا اين پايان ماجراست؟ آيا درياچه ی سد سيوند به اين زودی ها پر شده و تنگه ی بلاغی را در خود غرق خواهد کرد؟ و آيا بايد زانوی غم به بغل گرفت و عزاداری کرد؟ نه، به نظر ما چنين نيست. اين اگرچه سرآغاز تحقق يک فاجعه است اما سرآغاز تازه ای هم برای مبارزه با اين نوع فرهنگ ستيزی ها و ويرانگری های بشری است.

به نظر ما در شرايط بسيار حساس کنونی وظيفه ی همه ی دوستداران ايران و دوستداران تاريخ و فرهنگ بشری است تا از اين پس تلاش های ملی و بين المللی خود را گسترش داده و به مردمان ايران و جهان نشان دهند که حکومت موجود در ايران هر ادعايي که در جهت توجه و احترام به تاريخ، فرهنگ، و به گنجينه های ملی مردمان ايران دارد توخالی و پوچ است. آبگيری سد ويرانگر سيوند، روشن ترين، زنده ترين و گوياترين سند است برای اثبات پايمال شدن حقوق مسلم مردم ايران در ارتباط با تاريخ و فرهنگ شان

وظيفه هر علاقمند به فرهنگ ايران و هر علاقمند به فرهنگ های بشری، به نمايش گذاشتن اين واقعيت است که حکومت جمهوری اسلامی اکنون عالماً و عامداً در اين مورد خاص پا بر جای پای طالبان افغانستان گذاشته و به تخريب آثار باستانی ايرانزمين اراده کرده است. آبگيری سد سيوند مثل زدن کليد انفجار همان بمب هایی است که طالبان در افغانستان برای منفجر کردن مجسمه های بودا به کار بردند.

کميته بين المللی نجات پاسارگاد از همه ی ايرانيان، و از همه ی مردمان جهان چه در داخل و چه در خارج از ايران تقاضا می کند تا به طور مرتب و خستگی ناپذير خبر اين بی عدالتی عظيم فرهنگی را با هر وسيله ی ممکن به گوش همگان رسانيده، و دادی باشند در مقابل اين بيداد عظيم فرهنگی.  در عين حال، اين کميته همچنان اعلام می کند که مسئوليت هر خطری که متوجه هر تکه از آثار ملی و بشری ايرانزمين شود به طور مستقيم به دولت و کل حاکميت کنونی ايران برمی گردد. بی شک همه ی کسانی که در اين فاجعه ی عظيم ملی و بشری شرکت کنند، نه تنها زمانی بايد از نظر حقوقی جوابگوی اعمالشان باشند بلکه نام آن ها نيز برای هميشه در کنار ننگين ترين نام های تاريخ ايران در حافظه ی ملت ما ثبت خواهد شد.

با مهر و احترام

کميته بين المللی نجات پاسارگاد

بيست و چهارم ژانويه 2007

 

 

 

 

از «شر» آبگيری سد سيوند بگذريد

از:  شيرين کريمی

 

شکوه ميرزادگی در گفتگويي با روز

شکوه میرزادگی، از جمله جهره های فعال فرهنگی است که در سال های اخیر، نیروی زیادی صرف مبارزه با از بین رفتن آثار باستانی ایران کرده است. با نزدیک شدن آبگیری سد سیوند و غرق پاسارگاد، او بر تلاش خویش افزوده؛ در این ارتباط با وی سخن گفته ایم.


* نامه اخیر کمیته نجات پاسارگاد نشان می دهد خطر نزدیک است. اینطور نیست؟*

بله در يک ماهه اخير چند تن از مسئولينی که در اين مورد تصميم گيرنده هستند خبر از نزديک شدن اين فاجعه داده اند. از سويي آقای رحيم مشايي رييس سازمان ميراث فرهنگی در يک مصاحبه مطبوعاتی و در مقابل حيرت خبرنگاران گفته است هيچ چيز در تنگه بلاغی نيست که مانع آبگيری شود، و از سويي ديگر وزارت نيرو که در انتظار تصميم سازمان ميراث فرهنگی است، اعلام کرده که تا آخر سال 85 آبگيری انجام خواهد شد. واکنش های موسسات حقوقی و پژوهشی و مطبوعات، چه در ايران و چه در بيرون از ايران، سبب شد که ميراث فرهنگی تصميم درباره آبگيری را برعهده باستانشناسان بگذارد. اين تصميم گيری در سی ام دی ماه انجام خواهد شد. به اين ترتيب به نظر می آيد که اين آخرين مرحله کار است و اگر باستانشناسان نظر دهند که آبگيری می تواند انجام شود ما در فاصله دو ماه آينده، که فصل سيلابی منطقه است، شاهد شروع به زير آب رفتن آثار باستانی تنگه بلاغی، دشت پاسارگاد و بالاخره به خطر افتادن وضعيت آرامگاه کوروش بزرگ خواهيم بود.

* پروژه زیر آب بردن پاسارگاد کی شروع شد وتاکنون چه مراحلی را طی کرده است؟*

پروژه ساختن سد سيوند پانزده سال پيش، در زمان آقای رفسنجانی شروع شد. در آن زمان، وزارت برق به سازمان ميراث فرهنگی نامه می نويسد و از آن ها می خواهد بگويند آيا می شود در منطقه تنگه بلاغی، سدی ساخته بشود و آيا چنين سدی مشکلی از نظر آثار باستانی بوجود نخواهد آورد؟ آنگونه که مسئولين وزارت برق در يک سال و نيم پيش گفته اند، سازمان ميراث فرهنگی جوابی به آنها نمی دهد و آن ها سکوت را علامت رضا می گيرند و عمليات سد سازی را شروع می کنند. اين عمليات بی سر و صدا انجام می شود و برای مدت ها کسی نمی داند که در تنگه بلاغی چه خبر ست، در حالی که بعدها [يعنی در دو ساله اخير] که باستانشناسان در تنگه بلاغی حفاری و تحقيق می کنند معلوم می شود بخش هايي از آثار باستانی زير چرخ های بولدوزرها از بين رفته اند که يکی از آن ها کاخ داريوش بوده است. پس از اينکه آرامگاه کورش و آثار اطراف آن در دشت پاسارگاد به ثبت يونسکو رسيد و بعنوان يک اثر فرهنگی جهانی شناخته شد، موضوع از پرده بيرون می افتد و با فشار يونسکو باستانشناسان مختلف در چند هيات برای تخمين اينکه در تنگه بلاغی چه چيزی وحود دارد به کار مشغول می شوند. به اين ترتيب، حدود دو سال پيش ناگهان داستان وجود آثار باستانی در تنگه بلاغی مطرح می شود. وزارت نيرو و سازمان ميراث فرهنگی که ابتدا منکر وجود آثار باستانی در آنجا می شوند بر اثر واکنش افکار عمومی ايران و جهان تسليم شده و ادامه کار باستانشناسان را ممکن می کنند. و در همين زمان است که "رومی برشالا"، باستانشناس فرانسوی، از طريق انجام ژئوگرافی متوجه می شود که در زير تنگه بلاغی و بخش های عمده ای که زير آب خواهد رفت گنجينه های زيادی وجود دارد. از آن تاريخ به بعد پشت سر هم محوطه های جديدی کشف شده اند و ظرف چند ماهی پس از زمانی که مسئولين وزارت برق و ميراث فرهنگی گفته بودند در آنجا هيچ چيز وجود ندارد مشخصات 172 محوطه تاريخی ثبت شده است

* کمیته نجات از چه زمانی بوجود آمد و تا کنون چه اقداماتی انجام داده است؟*
کميته بين المللی نجات آثار باستانی دشت پاسارگاد، به عنوان يک کميته غير سياسی و غير مذهبی، در آگوست 2005 شروع به کار کرد و بلافاصله با فرستادن نامه سرگشاده ای به سازمان ملل، سازمان يونسکو، و سازمان های حقوق بشر و به مردمان جهان از همه خواست تا برای حفظ گنجيه های ملی و بشری پاسارگاد و آرامگاه کوروش، به عنوان اولين اعلام کننده حقوق بشر، اقدام کنند. در واقع وقتی ما شروع به کار کرديم مسئولين ميراث فرهنگی در ايران عمل ما را عملی سياسی خواندند و مدعی شدند که نه تنها آثار باستانی در تنگه بلاغی وجود ندارد بلکه اين حرف که آرامگاه کوروش در خطر است نيز حرفی کاملا پرت و بی ربط است. اما کشف آثار پياپی در تنگه بلاغی و اعلام نظر کارشناسان و باستانشناسانی که در آنجا شروع به کار کرده بودند روز به روز ادعاهای کميته را مبنی بر وجود آثار باستانی ارزشمند در آن منطقه از يک سو و خطرهای مختلف برای آرامگاه کوروش، از بالا رفتن رطوبت هوا گرفته تا سرريز کردن سد و امکان شکسته شدن سد در اين منطقه زلزله خيز و ايجاد تخريب های غير قابل تصور از سويي ديگر ثابت کرد. همراهی و شرکت اکثر رسانه ها و مردمان از سراسر جهان، بخصوص از ايران، سبب شد که کميته فعاليت های خود را در مورد حفظ آثار تاريخی گسترش دهد. ما بخش تاريخ زدايي را در سايت گشوديم و خبرهای رسمی و تاييد شده در مورد تاريخ زدايي در سراسر ايران را آرشيو کرديم. اکنون آرشيو کميته فقط در ظرف مدت 17 ماه گذشته بيش از 600 مورد ويرانی های عمدی و يا ناشی از عدم مراقبت مسئولين ميراث فرهنگی را در خود دارد. در عين حال کميته در اين مدت با گذاشتن برنامه های مختلف تاريخی، و انجام مراسم در روزهای عيد و روزهای ملی، مردم جهان را با آثار باستانی ايران آشنا کرده و از آن ها برای نجات دشت پاسارگاد و آرامگاه کورش بزرگ کمک و ياری خواسته است.

* همايشی که شنبه آينده تشکيل می شود و نامه شما خطاب به اعضای آن است چه وظیفه ای بر عهده دارد؟*
شرکت کنندگان در اين همايش، آنگونه که از نام آن برمی آيد، کسانی هستند که در اين مدت نزديک به دو سال در تنگه بلاغی به کار کاوش مشغول بوده اند. آنها کسانی هستند که بارها و بارها در نشريات رسمی دولتی خبر کشف هاشان منتشر شده و هم آنها بوده اند که وجود 172 سايت باستانی [و يا به قول سازمان ميراث فرهنگی 133 سايت] را اعلام کرده اند. آنچه که آنها تاکنون زير عنوان "طرح نجات بخشی" انجام داده اند، جز در موارد معدودی که چند شيئی قابل حمل و نقل را به موزه پاسارگاد برده اند [موزه ای که خود ميراث فرهنگی می گويد ساختمانش هنوز تمام نشده] بيشتر جمع آوری اطلاعات بر روی کاغذ بوده است. يعنی در صورت آبگيری سد ما اطلاعاتی در مورد آنچه که در درياچه سد غرق می شود در دست خواهيم داشت اما کل آثار همانجا باقی مانده و از بين می روند. به عقيده کميته نجات، وظيفه حرفه ای، اخلاقی و انسانی اين افراد قابل احترام و زحمتکش آن است که اهميت و ارزش اين آثار را به مسئولين ميراث فرهنگی و وزارت نيرو توضيح داده و از آن ها بخواهند که از آبگيری سد سيوند صرفنظر کنند. ببينيد، اکنون به تصديق مقالاتی که در نشريات مختلف دولتی و غير دولتی در خود ايران به چاپ رسيده است، اين سد برخلاف ادعای وزارت نيرو نه تنها هيچ اثر مثبتی بر زندگانی کشاورزان منطقه ندارد بلکه محيط زيست منطقه را نيز از بين خواهد برد. مثلاً، وزارت نيرو همزمان با آبگيری ناچار است هزاران هزار درخت کهن اين منطقه را از ريشه قطع کند. آنگونه که مسئولين محيط زيست می گويند زدن اين درخت ها به معنی آلوده کردن محيط زيست کل آن منطقه و مناطق اطراف آن است. اگر آقای رحيم مشايي که اين همه مدعی توسعه گردشگری در ايران هستند به جای حمايت از آبگيری سد سيوند، آن منطقه را برای گردشگران آماده کنند، وضعيت اقتصادی آنجا آنقدر بهبود پيدا می کند که اثرش بر زندگی کشاورزان آن منطقه قابل مقايسه با اين سدی خاکی نيست.

* چه باید کردتا مانع زیر آب رفتن پاسارگاد شد؟*

کار خيلی ساده ای ست. بايد از خير، يا بهتر است بگويم، شر آبگيری اين سد بيهوده گذشت، بايد مردمان در هر کجای دنيا که هستند تلاش کنند تا مسئولين را راضی کنند که از آبگيری اين سد بگذرند. ما می دانيم که برای ساختن اين سد ميليون ها ميليون خرج شده است، می دانيم که اين پول از جيب ملت ايران رفته است و بیرحمانه است اگر نسبت به يک ريال آن هم بی توجه باشيم. اما ما در همان ماه های اول تاسيس کميته که سد هنوز به مراحل اجرایی نرسيده بود راه حلی را پيشنهاد کرديم که می توانست اين پول را برگرداند. نوشتيم اگر سد را همچنان نيمه کاره بگذارند و بر پيشانی آن به زبان های مختلف دنيا بنويسند که: "ما اين سد را نيمه تمام رها کرديم تا ميراث و گنجينه های ملی و بشری خودمان را حفظ کنيم" و برای بازديد از آن بليت ورودی بگذارند ظرف مدت کوتاهی اين سد خالی به مرور خودش جزيي از آثار ديدنی می شود و درآمدی چندين و چند برابر پولی که برای سد پرداخت شده خواهد آورد. و تازه، تا ايران هست و دشت پاسارگاد هست، می توانند همچنان از توريست ها برای ديدار اين سد پول بگيرند و خرج سدهای ديگری کنند. اين پيشنهاد می تواند همچنان کارساز باشد اگر گوش شنوايي در ميراث فرهنگی وجود داشته باشد.

از «شر» آبگيری سد سيوند بگذريد

از:  شيرين کريمی

http://www.roozonline.com/archives/2007/01/001716.php

شکوه ميرزادگی در گفتگويي با روز

شکوه میرزادگی، از جمله جهره های فعال فرهنگی است که در سال های اخیر، نیروی زیادی صرف مبارزه با از بین رفتن آثار باستانی ایران کرده است. با نزدیک شدن آبگیری سد سیوند و غرق پاسارگاد، او بر تلاش خویش افزوده؛ در این ارتباط با وی سخن گفته ایم.


* نامه اخیر کمیته نجات پاسارگاد نشان می دهد خطر نزدیک است. اینطور نیست؟*

بله در يک ماهه اخير چند تن از مسئولينی که در اين مورد تصميم گيرنده هستند خبر از نزديک شدن اين فاجعه داده اند. از سويي آقای رحيم مشايي رييس سازمان ميراث فرهنگی در يک مصاحبه مطبوعاتی و در مقابل حيرت خبرنگاران گفته است هيچ چيز در تنگه بلاغی نيست که مانع آبگيری شود، و از سويي ديگر وزارت نيرو که در انتظار تصميم سازمان ميراث فرهنگی است، اعلام کرده که تا آخر سال 85 آبگيری انجام خواهد شد. واکنش های موسسات حقوقی و پژوهشی و مطبوعات، چه در ايران و چه در بيرون از ايران، سبب شد که ميراث فرهنگی تصميم درباره آبگيری را برعهده باستانشناسان بگذارد. اين تصميم گيری در سی ام دی ماه انجام خواهد شد. به اين ترتيب به نظر می آيد که اين آخرين مرحله کار است و اگر باستانشناسان نظر دهند که آبگيری می تواند انجام شود ما در فاصله دو ماه آينده، که فصل سيلابی منطقه است، شاهد شروع به زير آب رفتن آثار باستانی تنگه بلاغی، دشت پاسارگاد و بالاخره به خطر افتادن وضعيت آرامگاه کوروش بزرگ خواهيم بود.

* پروژه زیر آب بردن پاسارگاد کی شروع شد وتاکنون چه مراحلی را طی کرده است؟*

پروژه ساختن سد سيوند پانزده سال پيش، در زمان آقای رفسنجانی شروع شد. در آن زمان، وزارت برق به سازمان ميراث فرهنگی نامه می نويسد و از آن ها می خواهد بگويند آيا می شود در منطقه تنگه بلاغی، سدی ساخته بشود و آيا چنين سدی مشکلی از نظر آثار باستانی بوجود نخواهد آورد؟ آنگونه که مسئولين وزارت برق در يک سال و نيم پيش گفته اند، سازمان ميراث فرهنگی جوابی به آنها نمی دهد و آن ها سکوت را علامت رضا می گيرند و عمليات سد سازی را شروع می کنند. اين عمليات بی سر و صدا انجام می شود و برای مدت ها کسی نمی داند که در تنگه بلاغی چه خبر ست، در حالی که بعدها [يعنی در دو ساله اخير] که باستانشناسان در تنگه بلاغی حفاری و تحقيق می کنند معلوم می شود بخش هايي از آثار باستانی زير چرخ های بولدوزرها از بين رفته اند که يکی از آن ها کاخ داريوش بوده است. پس از اينکه آرامگاه کورش و آثار اطراف آن در دشت پاسارگاد به ثبت يونسکو رسيد و بعنوان يک اثر فرهنگی جهانی شناخته شد، موضوع از پرده بيرون می افتد و با فشار يونسکو باستانشناسان مختلف در چند هيات برای تخمين اينکه در تنگه بلاغی چه چيزی وحود دارد به کار مشغول می شوند. به اين ترتيب، حدود دو سال پيش ناگهان داستان وجود آثار باستانی در تنگه بلاغی مطرح می شود. وزارت نيرو و سازمان ميراث فرهنگی که ابتدا منکر وجود آثار باستانی در آنجا می شوند بر اثر واکنش افکار عمومی ايران و جهان تسليم شده و ادامه کار باستانشناسان را ممکن می کنند. و در همين زمان است که "رومی برشالا"، باستانشناس فرانسوی، از طريق انجام ژئوگرافی متوجه می شود که در زير تنگه بلاغی و بخش های عمده ای که زير آب خواهد رفت گنجينه های زيادی وجود دارد. از آن تاريخ به بعد پشت سر هم محوطه های جديدی کشف شده اند و ظرف چند ماهی پس از زمانی که مسئولين وزارت برق و ميراث فرهنگی گفته بودند در آنجا هيچ چيز وجود ندارد مشخصات 172 محوطه تاريخی ثبت شده است

* کمیته نجات از چه زمانی بوجود آمد و تا کنون چه اقداماتی انجام داده است؟*
کميته بين المللی نجات آثار باستانی دشت پاسارگاد، به عنوان يک کميته غير سياسی و غير مذهبی، در آگوست 2005 شروع به کار کرد و بلافاصله با فرستادن نامه سرگشاده ای به سازمان ملل، سازمان يونسکو، و سازمان های حقوق بشر و به مردمان جهان از همه خواست تا برای حفظ گنجيه های ملی و بشری پاسارگاد و آرامگاه کوروش، به عنوان اولين اعلام کننده حقوق بشر، اقدام کنند. در واقع وقتی ما شروع به کار کرديم مسئولين ميراث فرهنگی در ايران عمل ما را عملی سياسی خواندند و مدعی شدند که نه تنها آثار باستانی در تنگه بلاغی وجود ندارد بلکه اين حرف که آرامگاه کوروش در خطر است نيز حرفی کاملا پرت و بی ربط است. اما کشف آثار پياپی در تنگه بلاغی و اعلام نظر کارشناسان و باستانشناسانی که در آنجا شروع به کار کرده بودند روز به روز ادعاهای کميته را مبنی بر وجود آثار باستانی ارزشمند در آن منطقه از يک سو و خطرهای مختلف برای آرامگاه کوروش، از بالا رفتن رطوبت هوا گرفته تا سرريز کردن سد و امکان شکسته شدن سد در اين منطقه زلزله خيز و ايجاد تخريب های غير قابل تصور از سويي ديگر ثابت کرد. همراهی و شرکت اکثر رسانه ها و مردمان از سراسر جهان، بخصوص از ايران، سبب شد که کميته فعاليت های خود را در مورد حفظ آثار تاريخی گسترش دهد. ما بخش تاريخ زدايي را در سايت گشوديم و خبرهای رسمی و تاييد شده در مورد تاريخ زدايي در سراسر ايران را آرشيو کرديم. اکنون آرشيو کميته فقط در ظرف مدت 17 ماه گذشته بيش از 600 مورد ويرانی های عمدی و يا ناشی از عدم مراقبت مسئولين ميراث فرهنگی را در خود دارد. در عين حال کميته در اين مدت با گذاشتن برنامه های مختلف تاريخی، و انجام مراسم در روزهای عيد و روزهای ملی، مردم جهان را با آثار باستانی ايران آشنا کرده و از آن ها برای نجات دشت پاسارگاد و آرامگاه کورش بزرگ کمک و ياری خواسته است.

* همايشی که شنبه آينده تشکيل می شود و نامه شما خطاب به اعضای آن است چه وظیفه ای بر عهده دارد؟*
شرکت کنندگان در اين همايش، آنگونه که از نام آن برمی آيد، کسانی هستند که در اين مدت نزديک به دو سال در تنگه بلاغی به کار کاوش مشغول بوده اند. آنها کسانی هستند که بارها و بارها در نشريات رسمی دولتی خبر کشف هاشان منتشر شده و هم آنها بوده اند که وجود 172 سايت باستانی [و يا به قول سازمان ميراث فرهنگی 133 سايت] را اعلام کرده اند. آنچه که آنها تاکنون زير عنوان "طرح نجات بخشی" انجام داده اند، جز در موارد معدودی که چند شيئی قابل حمل و نقل را به موزه پاسارگاد برده اند [موزه ای که خود ميراث فرهنگی می گويد ساختمانش هنوز تمام نشده] بيشتر جمع آوری اطلاعات بر روی کاغذ بوده است. يعنی در صورت آبگيری سد ما اطلاعاتی در مورد آنچه که در درياچه سد غرق می شود در دست خواهيم داشت اما کل آثار همانجا باقی مانده و از بين می روند. به عقيده کميته نجات، وظيفه حرفه ای، اخلاقی و انسانی اين افراد قابل احترام و زحمتکش آن است که اهميت و ارزش اين آثار را به مسئولين ميراث فرهنگی و وزارت نيرو توضيح داده و از آن ها بخواهند که از آبگيری سد سيوند صرفنظر کنند. ببينيد، اکنون به تصديق مقالاتی که در نشريات مختلف دولتی و غير دولتی در خود ايران به چاپ رسيده است، اين سد برخلاف ادعای وزارت نيرو نه تنها هيچ اثر مثبتی بر زندگانی کشاورزان منطقه ندارد بلکه محيط زيست منطقه را نيز از بين خواهد برد. مثلاً، وزارت نيرو همزمان با آبگيری ناچار است هزاران هزار درخت کهن اين منطقه را از ريشه قطع کند. آنگونه که مسئولين محيط زيست می گويند زدن اين درخت ها به معنی آلوده کردن محيط زيست کل آن منطقه و مناطق اطراف آن است. اگر آقای رحيم مشايي که اين همه مدعی توسعه گردشگری در ايران هستند به جای حمايت از آبگيری سد سيوند، آن منطقه را برای گردشگران آماده کنند، وضعيت اقتصادی آنجا آنقدر بهبود پيدا می کند که اثرش بر زندگی کشاورزان آن منطقه قابل مقايسه با اين سدی خاکی نيست.

* چه باید کردتا مانع زیر آب رفتن پاسارگاد شد؟*

کار خيلی ساده ای ست. بايد از خير، يا بهتر است بگويم، شر آبگيری اين سد بيهوده گذشت، بايد مردمان در هر کجای دنيا که هستند تلاش کنند تا مسئولين را راضی کنند که از آبگيری اين سد بگذرند. ما می دانيم که برای ساختن اين سد ميليون ها ميليون خرج شده است، می دانيم که اين پول از جيب ملت ايران رفته است و بیرحمانه است اگر نسبت به يک ريال آن هم بی توجه باشيم. اما ما در همان ماه های اول تاسيس کميته که سد هنوز به مراحل اجرایی نرسيده بود راه حلی را پيشنهاد کرديم که می توانست اين پول را برگرداند. نوشتيم اگر سد را همچنان نيمه کاره بگذارند و بر پيشانی آن به زبان های مختلف دنيا بنويسند که: "ما اين سد را نيمه تمام رها کرديم تا ميراث و گنجينه های ملی و بشری خودمان را حفظ کنيم" و برای بازديد از آن بليت ورودی بگذارند ظرف مدت کوتاهی اين سد خالی به مرور خودش جزيي از آثار ديدنی می شود و درآمدی چندين و چند برابر پولی که برای سد پرداخت شده خواهد آورد. و تازه، تا ايران هست و دشت پاسارگاد هست، می توانند همچنان از توريست ها برای ديدار اين سد پول بگيرند و خرج سدهای ديگری کنند. اين پيشنهاد می تواند همچنان کارساز باشد اگر گوش شنوايي در ميراث فرهنگی وجود داشته باشد.

http://www.roozonline.com/archives/2007/01/001716.php

نامه سرگشاده کميته بين المللی نجات پاسارگاد به باستانشناس شرکت کننده در

همايش  بررسی نتايج عمليات نجات بخشی محوطه تاريخی  تنگه بلاغی

 

باستانشناسان، پژوهشگران، و کاوشگران شرکت کننده در همايش تنگه بلاغی،

در طی نزديک به دو سالی که از فعاليت کميته بين المللی نجات پاسارگارد می گذرد ما بارها و بارها خبرها و گزارش هايي از کاوش ها و کشفيات هيجان انگيز شما را خوانده و  در سايت کميته منعکس کرده و برای هزاران هزار تن از شيفتگان آثار باستانی و فرهنگ ايرانزمين فرستاده ايم. و چنين است که نام تک تک شما برای ما ده ها هزار انسان فرهنگ دوست در سراسر جهان نام هایی آشنا و محترم است. ما همگی، با وسواس و نگرانی و اميد، تلاش های تک تک شما را دنبال کرده ايم، و می دانيم که شما در حد توان تان برای حفظ آثار باستانی تنگه بلاغی کوشيده ايد.

 اما اکنون به نظر می رسد که قرار است با برگزاری اين همايش پايان کار شما در اين راه دو ساله نيز اعلام شود و به احتمال قريب به يقين برنامه آن است که سازمان ميراث فرهنگی با دريافت موافقت نامه ای به امضای شما شرکت کنندگان در عمليات موسوم به «نجات بخشی»، فرمان به آب بستن و غرق کردن تنگه بلاغی را صادر کند.

بنظر نمی رسد لازم باشد تا درباره تنگه بلاغی با شما چيزی گفته شود؛ چرا که شما بيش از هر کسی آگاه هستيد که در تنگه بلاغی چه آثار و گنجينه هايي وجود دارند، و بيش از هر کسی می دانيد که چه چيزهاي ديگری در زير سد سيوند وجود دارد و چه آثار گرانقدری که با آبگيری سد سيوند غرق شده و نابود خواهند شد؛ ماهيت اين آثار کشف نشده اما وجود آنها قطعی است ـ همانگونه که تا دو سال پيش هيچکدام از شما به وجود همين کشفياتی که به عمل آورده ايد واقف نبوديد.

ما می دانيم که آن چه به عنوان «عمليات نجات بخشی» از آن نام برده می شود چيزی بيش از «جمع آوری اطلاعات» نيست؛ اطلاعاتی که يقيناً با رنج و کار شبانه روزی شما به دست آمده است. اما باز هم شما خوب می دانيد که اين اطلاعات نمی توانند جانشين آنچه از دست می روند شوند و، در عين حال، در بر گيرنده يک صدم از آنچه که در آن منطقه وجود دارد نيز نيستند. بدين سان، با شروع آبگيری چيزی از آنچه هایی که در آن منطقه وجود دارند برای ملت ايران باقی نخواهد ماند.

شما فقط با خاک و گل و مجسمه و سنگ کار نمی کنيد، شما خوب می دانيد که بخشی از روح فرهنگی و هويت ملی مردمان ايرانزمين و نشانه های روشنی از تلاش های بشری در آن منطقه حضور دارد. نابودی تنگه بلاغی و دشت پاسارگاد، حتی اگر خوش بينانه فکر کنيم که به آرامگاه کوروش بزرگ لطمه ای وارد نمی شود، لطمه کمی برای تاريخ و فرهنگ ما نيست. آيا وجود سدی که اکثرکارشناسان معتقدند که حتی برای کشاورزان منطقه هيج سودی ندارد و محيط زيست منطقه را هم نابود خواهد کرد آنقدر ارزش دارد که بخش مهمی از آثار و گنجينه های باستانی ما و کل بشريت در راه آن نابود شوند؟

آنچه که حداقل هزاران هزار  انسان شريف که به گنجينه های فرهنگی و بشری علاقمند هستند از شما انتظار دارند آن است که، برای نجات اين منطقه، برکنار از هرگونه حسابگری های رايج،  و از طريق توضيح دقيق و صريح به مسئولان امر، از آنان بخواهيد تا از اين نيت هولناک منصرف شوند. انسان هميشه در اين بزنگاه های تاريخی قرار نمی گيرد و در جايگاهی نمی نشيند که بتواند بخشی از تاريخ و فرهنگ ملتی بزرگ را نجات دهد يا ويران سازد. شما اکنون در چنين جايگاهی قرار گرفته ايد.

آرزو می کنيم که نام شما برای نسل های آينده ستايش برانگيز باقی بماند.

22 دی 1358 – 13 ژانويه 2007

کميته بين المللی نجات پاسارگاد

www.savepasargad.com

از سايت کميته نجات پاسارگاد:

 

انکار تاريخ ، ساعت صفر يک ملت

از: شکوه ميرزادگی

ماجراهايي که اخيراً در ايران و در ارتباط با ويران کردن ها و ويران شدن های آثار تاريخی پيش آمده، از ساختن مترو زير آثار باستانی اصفهان گرفته تا عبور قطار از کنار نقش رستم، و از بهم ريختن نمای آرامگاه فردوسی گرفته تا ماجرای کندن سر سربازان هخامنشی  و لطمه زدن به برج جهانی گنبد قابوس، و از فرو ريختن قلعه ی با عظمت ساسانی خواجه گرفته تا تصميم گيری درباره ی غرق کردن تنگه بلاغی و دشت پاسارگاد، و مواردبيشمار ديگر، اين واقعيت تلخ را ثابت می کنند که برخی از مسئولين دولتی و به خصوص سازمان ميراث  فرهنگی، نه تنها توجهی به تاريخ ندارند بلکه وجود بسياری از بخش های آن را در عمل نيز انکار می کنند. و در جريان همين انکار بخش های عمده ای از تاريخ است که آشکار می شود اين انکار کنندگان اساساً نمی توانند ارتباط بسيار با اهميت و جدی تاريخ را با آثار باستانی، از يک سنگ گرفته تا يک قصر، بفهمند و درک کنند. حتی ديده ايم که گاهی افراد سرشناسی به طور مستقيم و يا غير مسقيم از بی اهميت بودن اين آثار گفته اند. در کنار اين افراد، کسانی هم هستند که بدلايل ديگری به انکار تاريخ گذشته ايران و بی اهميت دانستن آثار ملی و فرهنگی ما سخنان حيرت انگيزی می گويند و متداول ترين آن اين است که: «گيرم که اين آثار خراب شدند. مگر چه می شود؟ مگر اين آثار باستانی و  تاريخ چند هزار ساله چه اندازه می توانند اهميت و ارزشی حياتی برای امروز ما داشته باشند؟ و مگر کشورهای بزرگ و پيشرفته آثار باستانی داشته اند که اين همه از ما جلوترند؟»

بنظر من، برای اين گونه آدميان «تاريخ» همان معنای ساده و کم اهميتی را دارد که در گذشته های دور، حداقل تا قرن هجدهم، برای بيشتر مردمان جهان داشت. برای اين مردمان تاريخ همچنان، و چون آن زمان ها، تنها « شرح وقايع و سرگذشت های پيشينيان» است، گزارشی است از رويدادهای غريب، و اغلب مجموعه ای از قصه هاي هيجان انگيز مربوط به جنگ ها، قهرمانان حيرت آور، مردانی هميشه با اعمالی فراتر از توانايي های معمول انسانی، و زنانی (تنها با دو چهره ی) فرشته وش و ويرانگر. در عين حال، تا قرن هجدهم بيشتر کار نگارش و آموزش تاريخ در دست کليسا و سازمان های مذهبی بود، چرا که کل کار آموزش و پرورش زير نظر سازمان های مذهبی قرار داشت و در واقع از آنها تغذيه می شد. به همين دليل، بيشتر قصه ها يا گزارش های تاريخی مربوط می شدند به سرگذشت افرادی که در ساختن آن مذهب نقش داشتند. حتی اگر به رويدادهايي  پرداخته می شد که در ارتباط با مسايل ملی بود، داستان همچنان به صور مختلفی به افراد مذهبی وصل می شد.

اما عصر روشنگری در غرب اين توانايي را به مردم آن سرزمين ها داد تا از شر چنين تاريخ های بيشتر ساختگی رها شوند. به کلام ديگر، عصر روشنگری، يا دوران شکوفايي غرب، با جدا کردن مذهب از امور آموزش و پرورش و حکومت، و آفرينش درک تازه ی انسان از علم، نگاه او به تاريخ را نيز تغيير داد. تاريخ از قصه گويي صرف بيرون آمد و تبديل به دانشی علمی شد. تاريخ ديگر تنها پاسخ دهنده ی کنجکاوی انسان ها برای پی بردن به قصه ی گذشتگان و شناور شدن در رمز و رازهای زمان های دور از دسترس نبود، و بيشتر سير تحول و تکامل او را به خود او نشان می داد؛ و او را از تجربه های تکراری رها می کرد. انسان، برای شناخت و درک پديده ها، به جای اين که همواره و هميشه از صفر شروع  کند، دنباله ی راهی را گرفت که گذشتگان، طی هزاران سال، طی کرده و پست و بلند آن را آزموده بودند. تاريخ نويس هم، که تا آن زمان کارش نوعی «گزارش ـ قصه نويسی» سرگرم کننده و بی بند و بار و بيشتر به دروغ آميخته بود، به تاريخ شناسی تبديل شد که با وسواس و ترديد به همه چيز می نگريست و ديگر تنها به دانستنی های سينه به سينه نقل شده و گزارش های غلوآميز کليسایی اکتفا نمی کرد.

توجه به تاريخ شناسی علمی منجر به اهميت دادن به باستانشناسی علمی نيز شد. آثار و بناهای تاريخی، و حتی هر خشت و گِلی از گذشته، ارزشی خاص يافتند. نگرش علمی به تاريخ نمی توانست، بدون وجود نشانه هايي ملموس و اسنادی روشن، به گمانه زنی هايي گسترده تر در مورد گذشته ی جوامع بشری برسد. در واقع، اين اسناد بودند که راه را برای شناخت علمی تاريخ شناس باز می کردند و گزارش ها و قصه های سينه به سينه منتقل شده تنها بر اساس مقايسه با اسناد مانده از روزگاران گذشته می توانستند برای او کمکی باشند. از آن پس، هر خشت و هر سنگ، هر گور، هر استخوان انسان و حيوان، و هر تخم گياه وسيله ای بود تا او بتواند به کمک آنها صفحه ای روشن و شفاف از تاريخ تحول بشری را بازگويد تا انسان «عبرت بين» از «ايوان» ی «آيينه ی عبرت» ی بسازد  و زندگی فردای خود را بر اساس آن شکل دهد.

البته، در اين نوع تاريخ شناسی نيز نمی توان با اطمينان تمام گفت که همه چيز عيناً از واقعيت گرفته می شود. ذهن تاريخ شناس امروز نيز از قصه گويي خالی  نيست اما او، حتی وقتی که قصه می گويد، قصه هايش آن قدر نشانه هایی از واقعيت با خود دارند که دروغ نباشند. در واقع، نوشته های تاريخ نگار يا تاريخ شناس خوب زمانه ی ما، درست مثل قصه های قصه نويسان بزرگ امروز، بازتاب لحظه ها و گوشه هايي از عاطفه های ناب بشری (در کل تاريخ) هستند که از واقعيت محض گرفته شده اند اما، پس از گذشتن از  فيلتر شخصيت و ذهنيت گوينده شان به رنگ های مختلفی ظاهر گشته اند که گاه ممکن است دروغ به نظر آيند اما راستگو و واقعيت مدارند

به اين ترتيب هر چه حضور و وجود تاريخ و بازمانده های مادی آن در زندگی يک ملت بيشتر باشد مقدار گردآورده ها و سپرده های او نيز بيشتر است؛ و او با همين سرمايه هاست که می تواند خرج سفر خويش به آينده ای را بپردازد که از دل همين زمان اکنونی می رويد. هر چه که مقدار سپرده های گذشته يا تاريخی انسان بيشتر باشد جلو رفتن و ادامه ی راه برای او بهتر و راحت تر است؛ و هر چه سپرده های او محدود و کوچک باشند او کمتر قادر خواهد بود که به جهان های بزرگتر و روشن تری گام بگذارد.

يکی از جالب ترين نکات مربوط به تجربيات به دست آمده از تاريخ آن است که اين تجربيات مرز نمی شناسند. هر انسانی، در هر کجای کره زمين، می تواند از سپرده ی تاريخی سرزمينی ديگر استفاده کند و نقطه ی آغاز تحولات مادی و معنوی زندگی اش را در آنجا بگذارد. و چنين است که هر تاريخ و گذشته ای به معنای گنجينه ای است عام و بشری. و چنين است که ديگر کسی نمی تواند بگويد اين آرامگاه، آن بنای بازمانده از فلان پادشاه، آن چرخ نخ ريسی هزار ساله، آن غار پنج هزار ساله، آن اسکلت دوران ديرينه سنگی، فقط از آن من است و من می توانم آن را نگاهدارم يا دور بياندازم.  نه، درست است که اين آثار از نظر ارزش مادی خود متعلق به يک کشور يا يک ملت هستند اما، از نظر ارزش معنوی، به کل جهان تعلق دارند. هر کلمه ای که ما به کار می بريم، و حتی هر تصوری که از ذهن ما می گذرد، برآمده از تاريخی است که در جايي از زمان و مکان تاريخی واقعيت داشته است.

و شايد همين نکته پاسخ کسانی باشد که می گويند: «اين تاريخ برای ما چه اهميتی دارد؟ آمريکا فقط 400 سال گذشته دارد و ببنيد چقدر از ما پيشرفته تر است!» آن ها غافلند که آمريکای 400 ساله اگر در جهات گوناگونی موفق است اين توفيق بر بنياد انديشه ها و آثار و گنجينه ها و تجربيات هزاران ساله ی کل جهان ساخته شده؛ جهانی که ما هم در آن سهمی داشته ايم. اما از آنجايي که ـ طی توقفی تاريخی ـ شانس حضور و درگير شدن سازمان يافته در تحولات انديشه های روشنگری بشری را از دست داده ايم، و از آنجا که هميشه حکومت ها، قوانين  و آموزش و پرورش مان در کنترل مذهب بوده اند، و نيز چون نخواسته ايم و يا نتوانسته ايم تاريخ خود را مرور کنيم و بشناسيم، اکنون نيز نه تنها سهم خويش را نديده و نمی شناسيم بلکه روز به روز وضع مان بدتر هم شده است. تا آنکه بجايي رسيده ايم که اکنون، از سر بی دانشی و ناآگاهی مفرط، هرچه را داريم ويران می کنيم، بر آن ها آب می بنديم و با بيل و چکش به جانشان می افتيم تا آيندگان نيز نتوانند آنها را بشناسند.

آنگاه، فردا که تاريخ خويش را از صفر، از شکست و تسليم و فراموشی، آغاز می کنيم، آنچه که به آيندگان مان می بخشيم نيز بيش از صفر نخواهد بود.

آری، انکار تاريخ و بی اعتنایی به بازمانده های مادی آن، حرکت به سوی ساعت صفر است، به سوی فقير شدن و در فقر فرهنگی و تمدنی غوطه زدن. و من می خواهم به يک چنين سير بی امان و پس رونده ای که در زمانه ی کنونی و در سرزمين خودمان با گستردگی تمام ادامه دارد اشاره هایی ملموس داشته باشم.

از خرداد ماه 1384 که کميته بين المللی نجات پاسارگاد  تصميم گرفت خبرهای ويران شدن آثار باستانی يا «تاريخ زدايي» را آرشيو کند تا اکنون، بيش از 600 مورد ويرانی آثار  باستانی در اين آرشيو جمع آوری شده است. توجه داشته باشيد که اين آرشيو تنها از خبرهای رسمی منعکس شده در بيشتر نشريات دولتی فراهم آمده و روشن است که بسياری از خبرهای مربوط به ويران کردن ها و ويران شدن ها نمی توانسته اند از سد سانسور دولتی بگذرند. در عين حال، ما بسياری از اين گونه خبر ها را چون در صحت آن شک داشته ايم در ليستی جداگانه گذاشته ايم و يا برخی از خبرها را اصلاً نديده ايم. در واقع و اساساً، اين نوع آرشيو سازی نياز به وجود موسسه ای بزرگ و کارمندانی متعدد دارد که به طور تمام وقت برای آن کار کنند. بهر حال، و با توجه به همين مقدار خبری که گردآوری شان در يک سال و هشت ماهه ی اخير از عهده ی ما برآمده است، می توانيم حدس بزنيم که در ظرف چند دهه ی گذشته بيش از هزارها مورد از اينگونه تاريخ زدايي ها داشته ايم. به قول يکی از مسئولين خود سازمان ميراث فرهنگی: «آنچه در اين دهساله ويران شده از مجموع خرابی های هزار سال گذشته بيشتر است.»

اين 600 مورد ويرانی، که گزارش کامل آنها در آرشيو کميته ضبط شده و عنوان های آن ها در سايت هست، نتيجه ی حفاری های غير مجاز، ويرانی بر اثر عوامل طبيعی، ويرانی بر اثر بی توجهی مقامات، و ويرانی بر اثر سپردن منطقه های تاريخی به بخش خصوصی (و در واقع فروختن ميراث فرهنگی يک ملت به فرد يا افرادی برای استفاده هایی مثل هتل و کارخانه و غيره)، و ويرانی ناشی از انجام کارهای عمرانی بی مطالعه، محسوب می شوند.

از مجموع گزارش ها می توانيم به اين نتيجه برسيم که تقريباً اکثر ويرانی های ناشی از عمل انسان ها به خاطر بی توجهی عمدی و يا غير عمدی مسئولين دولتی، و به خصوص سازمان ميراث فرهنگی و گردشگری، بوده است.

در مورد تخريب های ناشی از عوامل طبيعی نيز می توان گفت که، جز در موارد استثنايي خارج از کنترل آدمی مثل زلزله ی بم، بيشتر خسارات بر اثر بی توجهی نسبت به نگاهداری و حفظ اين آثار از سوی همان مسئولين وارد آمده اند.

در نتيجه، اين پرسش برای هر آدم بی طرفی پيش می آيد که چرا اشخاصی اين چنين بی توجه و بی اطلاع در  جايي قرار می گيرند که عملکرد آن ارتباط مستقيم با تاريخ و فرهنگ يک سرزمين دارد؟ و چرا کسانی که در اصل بايد حافظ اين تاريخ و فرهنگ باشند، خواسته  يا ناخواسته، همراه و همدست ويرانگران آن شده اند؟

اولين پاسخی که می توان به اين پرسش داد آن است که اين صاحب مقام ها هم، مثل بسياری ديگر از مسئولين در سرزمين های بی ضابطه، به خاطر روابط با «مقامات بالا» بر صندلی های خود نشسته اند و، در واقع، به غلط مسئول کاری شده اند که در  آن تخصصی ندارند و از چند و چون آن کاملاً بی خبرند.

اما، با توجه به رفتارها و اعمال عامدانه و ضد فرهنگی مختلفی که در موارد اساسی از اين افراد سر می زند، مواردی که به تصديق هر کارشناس و متخصص و قانون دانی از حساسيت ها و ويژگی های خاص برخوردارند، می توان پرسيد که آيا ممکن است اين مسئولين آگاهانه و به عمد در اين جايگاه ها قرار داده شده باشند تا، با برنامه ريزی دست به انکار تاريخ و تاريخ زدايي گسترده بزنند؟ آيا اين اشخاص، در واقع، با حساب و کتاب و به درستی، برای پيشبرد برنامه ی تاريخ زدايي انتخاب شده و در مسندهاشان نشسته اند؟

اصطلاح «تاريخ زدايي»، منهای توجه به مفهوم منفی آن، اکنون به اصطلاحی برای اشاره به ويران کردن های عمدی بخشی از تاريخ در کشور ما تبديل شده است. من از بيان عبارت «بخشی از تاريخ» منظوری خاص دارم. در سال های اخير عملاً ديده ايم که مسئولان ميراث فرهنگی کشور، ضمن نشان دادن توجه و دقت خاص نسبت به يک بخش از تاريخ ما، مثل آثار و ابنيه مذهبی اسلامی و کتب دينی اسلامی، بخش وسيع ديگری از تاريخ ما، مثل آثار و بناهای باستانی قبل از اسلام، آثار و بناهای تاريخی مذاهب ديگر، کتب غير اسلامی، و هر آنچه که در آن از «ايران» بيشتر از «اسلام» ياد شده است را ناديده گرفته و آنها را، با بی توجهی و حتی تعمد، به ويرانی و نابودی می کشند.

اما نکته در آن است که اين بخش از آثار تاريخی کشور، که در حال حاضر مورد پسند و سليقه اين گروه خاص نيست، و به انکار آن پرداخته می شود، مهمترين و با ارزش ترين مجموعه های تاريخی ما را در خود دارند و، در واقع، فرهنگ ايرانزمين در همه ی موارد اجتماعی، سياسی، جهان بينی و روند شکل گيری و تکامل و تحول تاريخی خود در آنها ريشه دارد.

در پی انقلاب، عده ای تصميم گرفتند که، با تکيه بر اسلام، تاريخ ايران را از ايرانيت آن خالی کرده و، آگاه و ناآگاه (فرقی نمی کند)، با انکار بخش ماقبل اسلام اين تاريخ، به آن هويتی غيرايرانی ببخشند. اما اين که می گويم «هويتی غير ايرانی» و نمی گويم «هويتی اسلامی» به اين دليل است که بين  اين دو مفهوم زمين تا آسمان تفاوت وجود دارد. يعنی بديهی است که مسلمان بودن هر کس امری ايمانی و عقيدتی است و ربطی به مليت و سوابق تاريخی و زيربنایی هويت او ندارد. چنين شخصی می تواند 1400 سال پيش، زمانی که اعراب به ايران حمله کردند، بلافاصله مسلمان شده باشد و يا ـ مثل اکثريتی از ايرانيان ـ  400 سالی جنگيده و سپس با زور مسلمان شده باشد؛ يا می تواند همين امروز در تهران يا تبريز يا ابرقو، با تحقيق و تفحص شخصی، به اسلام گرويده باشد. در هر سه ی اين موارد اين شخص يک ايرانی است که مسلمان شده و هويت تاريخی او مربوط می شود به بيش از هفت هزار سال تاريخ کشورش، هفت هزار سالی که در آن همه ی هويت تاريخی ايرانی (با هر بد و خوب و ارزش و ضد ارزشی که من يا شما برايش قايل باشيم) حضور دارد. اما کسانی که قصد داشته و دارند تا تاريخ ايران را از ايرانيت اش خالی کنند همان هايي هستند که اولاً تاريخ ايران را با حمله ی اعراب به ايران آغاز می کنند و، ثانياً، هر نشانه ای از دوران ماقبل از اين حمله را بد و کفرآميز می دانند و به انکار مداوم آن می پردازند.

مثلاً، ديدیم که بلافاصله پس از انقلاب و به قدرت رسيدن مقامات مذهبی در ايران، صراحتاً دستور ويرانی بناهای تاريخی کشور صادر شد. در يک مورد ديده شد که مردم توانستند تخت جمشيد را از دست مأموران تخريب نجات دهند چرا که هم اين مجموعه ی وسيع در معرض ديد بود و هم در موردش سر و صدا براه افتاد. اما اکنون رفته رفته روشن می شود که، در همان سال های اول انقلاب، تعداد زيادی از بناهای تاريخی که نام شاهان را بر خود داشتند، يا معابد و آتشکده های مهری، ميترايي، و زرتشتی، با بيل و کلنگ و به عنوان کفرزدايي، نابود يا ويران شده اند و مجسمه ها، نقاشی های بر سنگ و خشت و گچ  و کتاب های بسياری از بين رفته اند.

البته، از آنجايي که در سازمان ها و بخش های مختلف دولتی هم مردمان زيادی وجود دارند که اين همه ناآگاهی و نادانی را بر نمی تابند، گهگاه صدای اعتراضی برخاسته و جلوی کار خلافی گرفته شده است. اما اين گونه اعتراض ها اصل نگاه و روش را تغيير نداده اند و دشمنان «بخش غير اسلامی تاريخ ما» اکنون کار مستقيم تاريخ زدايي خود را به صورتی غير مستقيم ادامه می دهند. آنها، به بهانه ی ساختن سد، زدن دکل برق، بر پا داشتن يک کارخانه، يک ريل قطار ، يک خيابان جديد و يک پارک و هتل و غيره و غيره، تا توانسته اند آثار باستانی را ويران کرده اند. و يا اگر با واکنشی روبرو شده اند، با بی مراقبتی عمدی و به امان خدا رها کردن آن آثار، کار تخريب را به باد و باران و آفتاب و حفاران غير مجاز و دزدان و قاچاقچيان خروج آثار باستانی به خارج از ايران سپرده اند.

توجه کنيد که هيچ انسان امروزی و عاقلی نمی تواند با سازندگی و عمران مخالف باشد؛ اما همه ی اين تاسيسات عمرانی ـ به تصديق کارشناسانی دولتی و غيردولتی که پس از ساختن آن ها و يا در حين ساختن شان نظر داده اند ـ می توانسته اند چند صد متر آن طرفتر يا در جايي ديگر ساخته شوند و نتيجه یی مفيدتر هم داشته باشند بی آنکه اين همه اثرات نامطلوب بر آثار باستانی بجای گذارند. و به راستی کدام ذهنيتی، هر اندازه ساده و بی شک، می تواند بپذيرد که 99 درصد اين تأسيسات تصادفاً و اتفاقاً در نزديکی، يا حتی در ميانه ی آثار باستانی، آن هم فقط آثار از نوع غير اسلامی، سر در آورده باشند؟

آثار تاريخی، اگر گوش جان و خردمان را به سويشان بگشائيم، با ما سخن ها دارند. يک دهکده ی چند هزار ساله می تواند نشان مان دهد که آيا وضعيت مردمان زمان ما بهتر از گذشته است يا نه. و تماشای قصر کهنه ی صاحب قدرتی می تواند به ما مرزهای بين فقر و ثروت را در گذشته نشان دهد، مرزهايي که مقايسه اش با  اکنون به کسانی که هوشيارترند هشداری ارزنده خواهد داد و برای آن ها که درک و خرد اين گونه ديدن ها را ندارند خشم و آزردگی به همراه خواهد داشت. اما اين خشم و آزردگی تا چه حد می تواند کارساز باشد؟

يکی از اساتيد باستانشناسی در ايران، که بيش از پنجاه سالی است عمرش را به پای درک و شناخت گذشته ی ايرانزمين گذاشته است، برايم نوشته اند: «ناراحت نبايد بود. اين دست ها نمی توانند جلوی خورشيد را بگيرند».

اما آيا می توان با ديدن اين همه بيداد فرهنگی ناراحت نبود؟ می شود ساکت نشست و گذاشت که اين «آقايان» هرچه می خواهند بکنند، روشنایی آفتاب را منکر شوند و در سياهی ناآگاهی گسترنده ی خود به ويرانی گذشته ی ايرانزمين ادامه دهند؟ آيا اميد به اينکه خورشيد را نمی توان پوشاند کافی است؟ نه، نمی شود. حتی اگر سکوت ناشی از بی خيالی يا ناآگاهی بخشی از جامعه ی ايرانی (در داخل  و خارج) را در خود گرفته باشد.

درک و عزم زمانه ی ما آن است که دستاوردهای بشری، مادی و معنوی، نابود شدنی نيستند؛ در هر کجايي که آن ها را نديده بگيريم، از جايي ديگر سر بر می کشند. و همين رسم و آئين نوين به زنده ماندن اين باور کمک می کنند که چه انکار کنندگان تاريخ و فرهنگ ايرانزمين بخواهند و چه نخواهند، همانطور که بارها در همين سال های  تلخ ديده ايم، از قلب بسياری از امامزاده ها آتشکده های آناهيتا و معابد مهری سر بر داشته اند، و از ميانه ی سدهایي که به عمد در بر آثار باستانی ساخته شده، خانه های روستاييان هخامنشی و کارگاه های شراب سازی از خواب قرون بر خاسته اند؛ از کنار دکل های برقی که می خواهند راه را بر جهانی شدن فردوسی ببندند، سطر سطر شعرهای فردوسی پرواز می کنند و جهانی می شوند، و از پشت ديوار مسجدها کارخانه های ذوب فلز ساسانی سر می زنند، و از کنار ريل قطارها نيايشگاه های زرتشتی ديگرباره چشم بر روشنايی خورشيد می گشايند، و از جای جای خاک ايرانزمين نمادها و نمودگار هايي از تاريخ دور دست ما سر بر می افرازند تا با نگاه کاوشگر و علمی انسان امروز جانشان نو شود.

چه انکار کنندگان تاريخ بخواهند و چه نه، اينها همه از آن ما هستند. ما به عنوان ايرانی (اگر که به ايرانی بودن خود باور داشته باشيم)، البته که حق دوست داشتن و دوست نداشتن همه يا بخشی از اين آثار را داريم، حتی حق نپذيرفتن و دوست نداشتن آنها را ـ به هر بهانه يا دليل سنت، مذهب، و لامذهبی، و تفاوت های سليقه ای و عقيده ای سياسی و غير سياسی. اما هيچ کدام ما، به هيچ بهانه ای، حق حذف و محو هيچ بخشی از اين گنجينه های ملی ـ بشری را نداريم و نخواهيم داشت. اين يک جرم مسلم است. و علاوه بر آن ما، چه بخواهيم و چه نه، هر سلول ما از نظر علمی (ژن شناسی، زيست شناسی، روانشناسی، جامعه شناسی و علم سياست و غيره) از مواد آنها ساخته شده است و نتيجه ی بی اطلاعی و نا آگاهی از آن ها  ما را تبديل به افرادی بی هويت، و از نظر فکری معلول و ناقص خواهد کرد.

دوم ژانويه  2007

shokoohmirzadegi@gmail.com

 

 

 

عيد بزرگ ايرانيان،

 يلداي مهر و روشنايي،

شاد باد

نه حمله اسکندر، نه تهاجم اعراب، و نه ويرانگري هاي مغول، و نه فشار نيروهاي ديگر، در اين قرن هاي بلند تاريخ هيچ کدام نتوانسته اند بسياري از ارزش هاي ملي و فرهنگي ايرانزمين را نابود کنند. اين ارزش ها از آنجايي ماندگار شده اند که ريشه در باور به انسان و اهميت حضور او و پيوند تفکيک ناپذيرش با طبيعت دارند. اين ارزش ها خود را از اعماق تاريخ تا به امروز کشانده و همچنان زنده و بيدار در کنار ما حضوري دلنشين دارند.

يکي از اين يادگارهاي زنده و پوياي فرهنگ ايراني «يلدا» ست، شبي که از يکسو تولد ميترا، خداي حافظ نور،  روشنايي، نظم و پيمان است و، از سوي ديگر، تولد مهر يا نجات دهنده اي است که از مهرباني، و شادماني مي آيد، بر هيولاي تاريکي،  ظلم، اندوه، و بي قانوني و  پيمان شکني  مي تازد و بر آن پيروز مي شود. يعني اين باور که: انسان سزاوار گرما، مهرباني، آرامش  و شادماني ست.

قرن هاي قرن است که مردمان ايرانزمين تولد اين مهر نجات بخش را جشن گرفته اند، گاه در نيايشگاه ها، گاه در خيابان ها و کوچه ها، گاه  ـ از ترس محتسب ـ در مخفي گاه ها، و گاه در خانه ها و در کنار آتشي که روشن کرده اند و شادمانه به انتظار خورشيدي نشسته اند که مي آيد و تاريکي و ظلم و اندوه را مي شويد و مي برد و آنچه از گذارش باقي مي ماند همه شادي است و روشنايي و مهر.

کميته بين المللي نجات پاسارگاد، همراه با شادباش عيد بزرگ يلدا، و در سالگرد تولد مهر، يک بار ديگر ضرورت حفظ و نجات پاسارگاد را يادآوري مي کند؛ يادمان باشد که دشت پاسارگاد يکي از اولين جايگاه هايي است که مادران و پدران ما در آن هر ساله بلندترين شب سال را جشن مي گرفتند و منتظر مي شدند تا خورشيد خستگي ناپذير نجات دهنده، از دل سنگ و تاريکي پيدا شود و زمين را به سوي بهار و تازگي ببرد.

ما از همگان مي خواهيم که در کنار جشن و شادماني اين عيد بزرگ ايراني، به ياد  پاسارگاد و ديگر گنجينه هاي ملي و بشري ايرانزمين باشند و از  غرق شدن و ويراني آنها با همه ي توان شان جلوگيري کنند.

با مهر و احترام

دسامبر 2006

کميته بين المللي نجات  دشت پاسارگاد

 

 

مصاحبه اختصاصی  کميته بين المللی نجات با دکتر پرويز ورجاوند

 

 باستانشناس و پژوهشگر برجسته ی ايرانی درباره سد سيوند

 

از: اميدرضا ميرصيافی

به شهادت فیلم های ویدیوئی گرفته شده و نوارهای ضبط شده و بازتاب آن در نشریه های مختلف، آقایان متعهد شدند که تا زمانی که ما از نظر کارشناسی مشکلی را برای آبگیری اعلام نکنیم دست به آبگیری سد نخواهند زد حال اگر بار دیگر زمزمه آبگیری سد سیوند مطرح شده است مسئله ای است که مثل همه مسائل دیگر حاکی از آن است که حاکمیت با تمام نیرو و به شدت از دید کارشناسی فاصله می گیرد و به هیچ نظر ، نقد ، توصیه و هیچ تکلیف علمی تن در نمی دهد .

 

مشکل ما در ایران عبارت از این است که دستگاه های اطلاعاتی و امنیتی بعنوان یک نیروی بازدارنده از هر گونه گردهمایی و برقراری جلسات در زمینه های فرهنگی در خارج از چارچوب دستگاه های وابسته به حاکمیت بشدت جلوگیری می کنند . بنابراین تنها چاره این است که در خارج از ایران این چهره های ایرانی صاحب قدرت از نقطه نظر مالی و موقعیت فرهنگی همتی کنند و غیرتی بخرج بدهند و بتوانند کانون های پاسداری از میراث فرهنگی ایران و پژوهش در زمینه تاریخ و فرهنگ ایران را بوجود بیاورند

**********

میرصیافی :  از آنجايي که شما اولين شخصيت سرشناس در داخل ايران بوديد که به طور علنی و رسمی به آبگيری سد سيوند اعتراض کرديد، ممکن است بفرماييد که چرا مسئولان و متولیان امر، علیرغم اشراف  بر این موضوع که در صورت آبگیری سد سیوند آثار باستانی دشت پاسارگاد آسیب خواهد دید ، بر انجام آبگیری سد اصرار دارند ؟

 

دکتر ورجاوند : من بارها در مصاحبه های مختلف با رسانه های درونی از جمله سایتهای خبری و همچنین رسانه ها و تقریبا عمده رادیو های شناخته شده به زبان فارسی در خارج از کشور به این مسئله پرداختم و به این موضوع اشاره کرده ام که در ایران و در شرایطی که بعد از انقلاب بسر می بریم، ذهنیت پاسداری از میراث فرهنگی به معنی واقعی کلمه که در خور ارزش این پدیده ای که در دنیا امروز ذهن همه کشور ها را به دو جهت به خودش معطوف ساخته است، یکی از جهت نشان دادن پیشینه هویتی ایشان و دیگری از نقطه نظر اهمیتی که در کار صنعت توریسم بر عهده دارد، در ایران در هیچ یک از این دو بعد این مسئله به معنای واقعی کلمه مورد قبول و پذیرش صاحبان قدرت نیست و بنابراین با وجود تمام تلاشهایی که شده و چندین کنفرانس که من در محیط های دانشگاهی داده ام و مصاحبه هایی که با میراث خبر ، ایسنا ( خبرگزاری دانشجویان ایران ) و ایلنا ( خبرگزاری کار ایران ) و دیگر سایتهای داخلی انجام داده ام و بخصوص بازتاب هایی که گفتگو های من با خارج از کشور داشته است شاید برای اولین بار بود که مقام های مسئول سازمان هایی که درگیر این پروژه هستند را مجبور کرد که در یک نشست گسترده در دانشگاه تهران حضور پیدا کنند و در کنار من بنشینند و توضیحاتی را که من می دهم و دلایل مخالفت خودم را که ابراز می کنم در واقع بتوانند پاسخ بدهند البته نه در جهت رد آن بلکه در جهت تصدیق آن و بگویند که ما تا زمانی که شما معتقد هستید که در اینجا کار بررسی و کاوش به سامان نرسیده است در هیچ شرایطی دست به آبگیری نمی زنیم و زمانی این کار را انجام می دهیم که از نقطه نظر علمی، صاحب نظرانی که تابحال این مسئله را پی جسته اند به این نتیجه برسند که این آبگیری نمی تواند لطمه های اساسی به آثار آن منطق وارد بکند . این اولین بار بود که معاون وزارت نیرو ، مدیر منطقه ای آب استان فارس ، معاونت سازمان میراث فرهنگی ، رئیس پژوهشگاه باستان شناسی سازمان میراث فرهنگی، همه به آنجا آمدند و من این بحث گسترده را مطرح کردم و چهره شناخته شده ای چون دکتر دادخواه، وکیل سرشناس ایرانی از طرف کانون وکلای مدافع حقوق بشر نیز از بعد حقوقی به مسئله حفظ میراث فرهنگی در چارچوب حقوق بشر پرداختند و در آن جلسه به شهادت فیلم های ویدیوئی گرفته شده و نوارهای ضبط شده و بازتاب آن در نشریه های مختلف، آقایان متعهد شدند که تا زمانی که ما از نظر کارشناسی مشکلی را برای آبگیری اعلام نکنیم دست به آبگیری سد نخواهند زد حال اگر بار دیگر زمزمه آبگیری سد سیوند مطرح شده است مسئله ای است که مثل همه مسائل دیگر حاکی از آن است که حاکمیت با تمام نیرو و به شدت از دید کارشناسی فاصله می گیرد و به هیچ نظر ، نقد ، توصیه و هیچ تکلیف علمی تن در نمی دهد .

 

میرصیافی :  از زمان آشکار شدن این قضیه تا بحال اقدامات گسترده ای از سوی نهاد های غیر دولتی و شخصیت های گوناگون برای جلوگیری از تخریب آثار باستانی دشت پاسارگاد صورت گرفته است و "کمیته  بین المللی نجات دشت پاسارگاد" پیشاهنگ این جریان های اعتراضی بوده است . آیا شما اقدامات انجام گرفته در این زمینه را قابل قبول می دانید ؟ چه راهکار هایی را بــرای تقویت ایــن جریان پیشنهاد می کنید ؟

 

دکتر ورجاوند : ببینید، متاسفانه ما در ایران و در شرایط کنونی از در اختیار داشتن امکانات خیلی طبیعی و عادی برای برپایی نشستها و فراخوان دادن برای حضور علاقمندان در جهت بحث و تحلیل این مسائل در تگنای شدیدی هستیم به همین دلیل است که در مورد مسئله ساختمان جهان نما و لطمه بنیادینی که این بنا بر میدان نقش جهان وارد کرده، من این مسئله را برای اولین بار در یک مصاحبه مفصل با بی بی سی اعلام کردم و در پی آن گفتگو سبب شد که در درون و بیرون از کشور یک مجموعه موضع گیری هایی صورت بگیرد . در خارج از ایران به دلیل امکانات گسترده رسانه ای این کار می توانست در یک اندازه گسترده مطرح بشود ولی جز در یک یا دو مورد و همین تشکلی که نام بردید بویژه آقای دکتر نوری علا و خانم شکوه میرزادگی که قضیه را پی جستند با کمال تاسف باید گفت این رسانه های به شدت پر شمار فارسی زبانی که در آنجا فعال هستند و می توانستند مسئله را به رسانه های بین المللی هم بکشانند، چنین همتی از کسی دیده نشد . بنابراین بازتاب مسئله به گونه ای که در خور آن مسئله بود و بعد در پی آن همین مسئله سد سیوند از نظر بازتاب جهانی آنطور که می بایست از سوی جریانها و رسانه هایی که می توانستند به راحتی در این زمینه در خارج اقدام بکنند صورت نگرفت حتی جالب است که بدانید با آگاهی بر اینکه در درون ایران با وجود همه مشکلات من این مسئله را تعقیب می کنم به غیر از دو سه مورد رادیو های مختلف، این رسانه های دیداری که می توانستند از طریق توضیحاتی همراه با سند های تصویری موضوع را بازتاب دهند، هیچ گونه آمادگی از خودشان نشان ندادند . بنابراین ما در درون ایران همچنان در محدودیت هستیم یعنی در درون ایران متاسفانه به دلیل اینکه در ارگان های دانشگاهی حتی در ارگانهای دانشگاهی که در آنها رشته هایی مانند باستان شناسی ، معماری و هنر وجود دارد از نقطه نظر کسانی که گرداننده و مدیران این ارگانها هستند؛ نه تنها شناختی از این مسئله ندارند بلکه به هیچ عنوان آنرا به عنوان مسئله پر اهمیت مورد توجه قرار نمی دهند و به دانشجویان امکان داده نمی شود تا کنفرانس هایی با شرکت صاحب نظران تشکیل دهند . هم اکنون برای کتیبه های گل نوشته تخت جمشید که در این چند ماه اخیر مطالبی در مورد آنها مطرح شده ، دو تا سه تشکل غیر دولتی دانشجویی در تلاش هستند تا در یکی از تالارهای دانشگاهی و فرهنگسراها که همگی خالی هستند جلسه ای تشکیل دهند تا در آنجا من بتوانم اهمیت این کتیبه ها و ارزش معنوی آنها را از نقطه نظر پیشینه بسیار بسیار افتخار آفرینی که در جامعه ایران در زمینه نحوه برخورد با جامعه کارگری ، متخصصان و هنر آفرین ها داشته، مورد بحث قرار بدهم ولی هنوز این جوانها با تمام علاقه ای که به خرج می دهند و تلاشی که می کنند موفق نشده اند که یک تالاری را برای دو تا سه ساعت در اختیار بگیرند . یعنی دانشگاه ها ، شهرداری و تمام دستگاههایی که امکاناتی در اختیار دارند برای آنکه بشود از آن امکانات در زمینه آکاهی دادن به مردم ، نشان دادن فیلم ، اسلاید ، تصویر و نمایشگاه و سخنرانی در جهت تشویق جامعه به حفظ و نگهداری از میراث فرهنگی و در جهت بازداشتن مسئولین از اقداماتی که می تواند لطمه به این آثار بزند، هیچ یک آمادگی در اختیار گذاردن آن امکانات را ندارند . بنابراین من نه تنها آنچه را که تا کنون صورت گرفته است کافی نمی دانم بلکه به شدت ضعیف می بینم و معتقد هستم تا یک حرکت به شدت گسترده در درون و بیرون از ایران صورت نگیرد ما همه روزه شاهد این خواهیم بود که به یک اثر لطمه بخورد . من جرات این را دارم که بگویم تقریبا روزی در این سرزمین نیست که یک اثر ارزشمند فرهنگی قبل از اسلام و بعد از اسلام ایران مورد تجاوز قرار نگیرد ، در یک بافت قدیمی آثاری را از هم ندرند، به یک مجموعه بنا لطمه وارد نکنند و یا بناهای بسیار شکوهمندی مانند مجموعه کم نظیر کوه خواجه در نزدیکی زابل را به امان خدا رها نکنند که بر اثر تابش آفتاب در تابستان ها و یا بارش های سیل آسای فصلی ، امروز بیم آن می رود که این بنا به نابودی کشانده شود . بنابراین برای نجات میراث فرهنگی ایران نیاز به یک همت بالایی است که ما در درون ایران افرادی که علاقه داشته باشند و همت این کار را داشته باشند فراوان داریم ولی موانع بازدارنده از سوی حاکمیت آنقدر گسترده است که امکان یک حرکت اثر بخش را در جامعه نمی دهد و آن انبوه هموطنانی که در فراسوی مرزها هستند و از امکانات گسترده مادی و آزادی کامل برای برپایی مراسم و طرح مسئله مهم حفظ میراث فرهنگی در اختیار دارند و می توانند گام های بلندی را بردارند جز چند تنی بقیه را می توان گفت که در یک خواب بلند مدت  به سر می برند و به تنها چیزی که توجه و عنایت ندارند این است که در قبال حفظ میراث فرهنگی مملکت باید اقدامی کرد و ذهن جوامع مختلف در دنیا را به نحوه برخورد نامعقول حاکمیت با این آثار معطوف سازند .

 

میرصیافی :  ظواهر امر حکایت از آن دارد سازمان میراث فرهنگی، متولیان پروژه های عمرانی را موظف کرده است که قبل از انجام هر پروژه ای از این سازمان استعلام گرفته شود تا از وقوع مسائل شبیه به پروژه سد سیوند جلوگیری شود . پرسش من این است که این طرح سازمان میراث فرهنگی تا چه میزانی ضمانت اجرایی دارد ؟ چرا مسئولان و متولیان چرا تا کنون به این قضیه فکر نکرده بودند ؟

 

دکتر ورجاوند : می دانید که در بعد از انقلاب مسئولیت وزارت فرهنگ و هنر در دولت موقت بر عهده من قرار گرفت ولی به دلیل اینکه جماعتی می دانستند من با تمام نیرو در مسیر حفاظت از این آثار تلاش خواهم کرد و نه تنها درباره این آثار، بلکه دیگر آثار هنری، موزه ها و گسترش فعالیتهای و فضای باز فرهنگی گام بر خواهم داشت و خواهم کوشید تا گشایش چشمگیری را برای فعالیتهای فرهنگی و هنری در ایران ساماندهی بکنم، با قدرتهایی که بصورت دولت سایه که می خواستند دولت موقت را در زیر سلطه قرار بدهند در گیر چالش شدند  و سرانجام حتی قبل از اینکه عمر دولت موقت به پایان برسد ناگزیر شدم برای توجه دادن به جامعه درباره تنگناهایی که می خواهند بر حرکتهای فرهنگی و هنری تحمیل کنند از سمتی که داشتم استعفا بدهم و کنار بروم . مسئله اساسی این بود که از اول، دستگاه حکومت پس از انقلاب تلاش فراوانی را انجام داد که عملا تلاش برای حفظ میراث فرهنگی پدیده مطبوعی نباشد یعنی به شمار زیادی از این آقایان چه در کسوت روحانیت و چه غیر روحانیت هر وقت سخن از آثار شکوهمندی مثل تخت جمشید ، پاسارگاد و مانند آن در ایران صورت می گرفت با بکار بردن کلمات من درآوردی طاغوتی و یاقوتی با آن برخورد می کردند و معتقد بودند که اینها نشانه های ساختارهایی است که ملت ایران باید آن ساختارها را نفی بکند . مقاومت ملت ایران سبب شد که حاکمیت در این نگرش خود تغییراتی بدهد ولی در عمل هیچگاه برای دستگاهی که بنام وزارت فرهنگ و هنر بود و می توانست بعنوان یک وزارت خانه نقش قدرتمندی را ایفا بکند و می توانست عملکرد آن در مجلس مورد نقد قرار بگیرد، اهمیتی قائل نبودند و ساختار آنرا تغییر دادند و از نظر ساختار اداری آنرا بصورت یک زیر مجموعه در آوردند که در عمل کوچکترین قدرتی در جهت اعمال حاکمیت درباره حفظ میراث فرهنگی نداشته باشد . این مسئله تداوم پیدا کرد تا زمانی که آمدند این مسئله را بعنوان یک مجموعه پیوند یافته با جهانگردی از یکسو و سپس از با صنایع دستی پیوند دادند و تشکیلاتی را بوجود آوردند که اگر درست طراحی شده بود و یه یک وزارت خانه تبدیل می شد، و مدیرانی با تجربه ، کارشناس و تحصیل کرده و با قدرت را در آن می گماردند قادر بر آن می گشت تا کارایی و توان مانور لازم را پیدا کنند ولی متاسفانه این شرایط هیچ یک حاکم نشده است، بنابراین شهرداری ها ، اوقاف ، وزارت مسکن ، وزارت صنایع در قالب ساختن شهرک های صنعتی و وزارت کشاورزی در قالب پروژه های گسترده کشاورزی ، وزارت نیرو در قالب پروژه های سد سازی ، وزارت را در قالب پروژه های راه سازی ، یعنی عمده ارگانهای این مملکت و وزارت خانه ها با اقتدار هر چه تمام تر بدون اینکه کوچکترین نظر خواهی را از کادر کارشناسی میراث فرهنگی داشته باشند دست به اقدام می زنند و پس از اینکه وارد فعالیت می شوند و پروژه های خود را به مرحله اجرا می رسانند، در حین عمل  که با برخی از آثار برخورد می شود و آنرا هم مردم اطلاع می دهند، آنها ناگزیر می شوند در برخی موارد و نه همیشه بگونه ای اجازه دهند که  سازمان میراث فرهنگی در حوزه خود وارد عمل بشود . هم اکنون من دو جا را می توانم نام ببرم . یکی نیروگاه برق کازرون که در آنجا آقایان وقتی با بلدوزور کار می کردند، جوانان منطقه که من را می شناسند از طریق تماس تلفنی ، نامه و ارسال عکس خبر از تخریب آثار باستانی دادند . با دیدن عکسها متوجه شدم که این آثار متعلق به ساسانیان است که در بین آنها یک کتیبه با بیش از یک متر طول وجود دارد . من به دلیل اینکه هنوز شماری از شاگردان سابقم که کارشناسان بسیار صمیمی هستند و در سازمان میراث فرهنگی مشغول به کار می باشند ، با آنها تماس گرفتم و توانستند یک نفر را به آن منطقه بفرستند تا لا اقل آن کتیبه دوران ساسانی را به شیراز ببرند . هم اکنون در منطقه رامهرمز سدی است با نام "جرّه" که یک سد قوسی شکل متعلق به دوران ساسانی است که ارزش های بالایی را از لحاظ تکنیک سد سازی دوران باستانی ایران در بر دارد . در برابر آن سدی را دارند می سازند که اگر روزی این سد را آبگیری کنند ، این سد 1700 ساله متلق به ساسانیان که در طول زمان هیچ چیزی نتوانسته در آن رخنه ایجاد کند بطور کامل در دریاچه پشت سد غرق آب می شود . بنابراین موازین قانونی حکم می کند هر پروژه عمرانی که از اولین گام مطالعاتی ، مسیر یابی ومکان یابی همراه با کارشناسان باستان شناسی مورد بررسی قرار گیرد، ولی تا بحال یکبار هم نشده است که ارگانهای مختلف به این مسئله تمکین کنند و بخواهند که چنین روندی انجام بگیرد و بنا براین هیچ قول و قراری پایدار نیست و به دلیل اینکه از یک سو سازمان میراث فرهنگی در عمل قدرت اعمال حاکمیت در حوزه کاری خود را ندارد و از سوی دیگر با تغییراتی که در این دولت بوجود آمده است و گروه پر شماری از کارشناسان با ارزش سازمان میراث فرهنگی را برکنار ، بازنشسته و یا پراکنده کرده اند و افراد نا آگاه با گستره علم باستان شناسی و حفظ میراث فرهنگی بیشتر پست های کلیدی را در اختیار گرفته اند، انتظاری نمی رود که آنها حداکثر در حد یک اعتراض ساده، مانند ارسال یک نامه در قبال لطمه به میراث فرهنگی موضع قاطع و بازدارنده ای را اتخاذ کنند .

 

میرصیافی :  همانطور که می دانید ، پروژه احداث سد سیوند تنها طرح عمرانی نیست که در نهایت منجر به صدمه دیدن آثار باستانی خواهد شد . علاوه بر مواردی که شما نام بردید پروژه عبور مترو از منطقه چهار باغ اصفهان ، ساخت پل روگذر در عرصه و حريم درجه يك شكارگاه خسرو پرویز در کرمانشاه ، نمونه هایی دیگری از این دست هستند . آیا وقوع چنین جریاناتی تصادفی و بدون نیت خاص و تنها به دلیل عدم آگاهی است یا سوء نیتی در کار است ؟

 

دکتر ورجاوند : من فکر میکنم در پاسخ های گذشته به این مسئله به گونه ای اشاره کردم . دستگاهی که مسئولیت پاسداری از میراث فرهنگی ایران را بر عهده دارد، جز تعدادی از اعضای کادر این سازمان که باید به امور اداری و مالی بپردازند، تمامی افرادی که در این سازمان کار می کنند باید باستان شناسانی باشند که اگر می خواهند به عنوان مدیر در آنجا کار کنند حداقل باید دوره کارشناسی ارشد را گذرانده باشند و بهتر اینکه دوره دکتری خود را گذرانده باشند و افزون بر داشتن چنین مدرکی توانسته باشند در حدود سه تا پنج سال در کارهای اجرایی تجربه اندوخته باشند و یا مهندسان معماری که دارای مدرک تخصصی مرمت بافت و بناهای تاریخی باشند که ما برای این کار در قبل از انقلاب آمدیم دو دوره تکمیلی برای باستان شناسان و مهندسان معمار تشکیل دادیم که بانی آن من بودم و این افراد یک دوره فشرده و سنگین یک ساله را گذراندند که می شود گفت معتبر ترین کارشناسان و معمارانی که طی سالیان دراز توانستند بار سازمان میراث را به دوش بکشند و هنوز چند تنی از آنان به گونه ای در این سازمان باقی مانده اند ، نشان دادند که به اعتبار توانمندی هایشان قادر هستند در حوزه مدیریتی خودشان نسبت به اقدامات دیگر سازمانها پیشی بگیرند . سالها فریاد زدیم که باید برای تمام این مناطق، که اکنون من و شما از آنها یاد میکنیم، نقشه های باستان شناسی دورانهای مختلف باید مشخص بشود تپه های پیش از تاریخ باید روشن باشد، حریم آنها باید معین باشد، موقعیت بافت هایی که باید مورد محافظت قرار بگیرند در نقشه تثبیت شود و هیچ ارگان و قدرتی حق این را نداشته باشد که در آنجا خشت روی خشت بگذارد مگر اینکه پروژه عمرانی در چارچوب یک کمیته کارشناسی با نظر مثبت باستان شناسان و معماران متخصص مورد تائید قرار بگیرد . بنابراین در شرایطی که سازمان میراث فرهنگی از زمانی که شکل گرفته است بطور مداوم در شرایط افت و خیر قرار گرفته است و هیچگاه تلاش نشده است که یک مدیری در آنجا به کار گمارده شود که از یکشناخت و جامعیتی برخوردار باشد . در یک زمانی یک مدیری را به سازمان میراث فرهنگی آوزدند که دارای یک ذهنیت هنری بود که مهندس معمار هم بود و ابراز علاقه ای هم به مسائل باستان شناسی و مرمت آثار می کرد، ولی امکانات محدودی را در اختیارش گذاشتند بعد هم این شخص را به همراه مجموعه ای از افراد خبره و سابقه دار سازمان میراث فرهنگی در جریان تغییرات پوپولسیتی دولت اخیر از کار برکنار کردند و مدیرانی را از اینجا و آنجا به جای ایشان گماردند . بنابراین مسئله این است که تا شما یک سازمان قدرتمند را برای این مسئله بوجود نیاورید و این سازمان نتواند دستگاه های مدیریتی خودش را در استانهای مختلف به گونه مطلوب مستقر کند ، تا نقشه های معین تهیه نشود و تا زمانی که این مسئله با توجه به این تجاوز های پی در پی که صورت می گیرد در قالب یک قانون خیلی محکم، مجدد به تصویب مجلس نرسد و مجازات های سنگینی را برای کسانی که دست به این ویران گری ها می زنند، در نظر نگیرند، باز هم شاهد افتضاحات دیگری نیز خواهیم بود، نظیر کاری که شهرداری اصفهان در مورد حمام خسرو آقا انجام داد و این حمام را از بن برانداخت یا با روابط خاصی مقامات استان اجازه دادند که برج جهان نما ساخته شود و الان هم با قلدری تمام در مقابل تمام افراد و سازمانها از جمله یونسکو ایستاده اند تا تخریب لازم را در بخش ارتفاعی ساختمان انجام ندهند . در مورد همین متروی اصفهان و در همان زمانی که مسئله جهان نما مطرح بود، به دلیل اینکه شهردار و استاندار اصفهان یک ذهنیت مثبتی در مورد این مسئله داشتند از من دعوت بعمل آوردند و من به آنجا به عنوان حکم رفتم و در آنجا در مورد کاستن از ارتفاع برج جهان نما با توضیحات مفصلی که برای مجریان دادم، نظر من پذیرفته شد و هم در مورد مسیر مترو به جای آنکه از زیر چهارباغ بگذرد قرار شد از خیابان شمس آبادی بگذرد بدون اینکه از نقطه نظر فنی و مالی تفاوتی را بوجود بیاورد و توضیح دادم که چرا مترو نباید از زیر خیابان چهار باغ عبور بکند و ما باید در آینده نزدیک این شانس را داشته باشیم که در ضلع غربی چهار باغ دست به کاوش هایی بزنیم که آثار باستانی مربوط به دوران صفوی را بیرون بیاوریم، بنابراین وقتی شما متروی اصفهان را از زیر چهارباغ عبور می دهید ، تمام برنامه های جانبی قضیه را از بین می برید و دیگر اینکه ما باید در مسیر چهار باغ در جهتی حرکت بکنیم که در آینده بتوانیم به احتمال چهار باغ را با تمهیداتی که در پیش خواهیم گرفت، از حالت سواره رو، دست کم بخش بین زاینده رود و دروازه دولت را خارج کرده و از ترافیک دور بکنیم و وسایل نقلیه خاص مانند نوعی خاص از تراموا را در آنجا بکار بگیریم و آنجا را بعنوان یک منطقه توریستی که از نظر وسایل حمل و نقل دارای ویژگی های خاصی مانند کالسکه های قدیمی و غیره باشد معرفی کنیم . درست در همین موقع می بینیم که آقایان مرکز غنی سازی اورانیوم را در کنار شهر اصفهان برپا می کنند که اگر یک زمانی با این زمزمه هایی که وجود دارد قرار شود تهاجمی به این مراکز اتمی ایران بشود آنوقت ما به دست خودمان شرایطی را بوجود می آوریم که شهری مانند اصفهان را که شما به زحمت می توانید مشابه آنرا در دنیا بیابید در معرض سهمگین ترین خطر ویرانگری قرار می دهیم . بنابراین مجموعه این مسائل حکایت از این دارد که در این تصمیم گیری ها نه خرد واقعی و نه شناخت علمی دخالت دارد و نه اصلا اعتقادی به حفظ میراث فرهنگی در گروهی از صاحبان قدرت وجود دارد . بنابراین میراث فرهنگی در ایران ستم رسیده ترین بخش از جامعه ایران است . این همه در حالی است که حفظ میراث های فرهنگی در بازتاب دادن ارزش هویت های ایــرانی در دوران های مختلف، می تواند نسل جوان ایران را به دستاوردهای ارزشمند نیاکان خویش آگاهی بدهد و آنها را در جهت پاسداری از کل این میراث تشویق بکند و فضایی را بوجود بیاورد که ملت ایران بتواند از این آثار باقی مانده از میراث های ارزشمند گذشته اش در بعد تعالی بخشیدن و پویا ساختن فرهنگ خود از یک سو و در بعد ایجاد همبستگی و وحدت ملی از سوی دیگر بهره های کلان ببرد . و بالاخره از یاد نبریم که اگر قرار شود روزی کار جهانگردی در ایران رونق بگیرد و به آسانی بتوانیم درآمد این صنعت را جایگزین فروش نفت خام کنیم، بیش از هر چیز عامل جذب جهانگردان همین میراث های فرهنگی و باقی مانده و باقی مانده بافت های قدیمی شهر ها و روستاهای کهن این سرزمین هستند .

 

میرصیافی :  یکی از دلایلی که ما  تا کنون نتوانسته ایم به نتیجه مطلوب برسیم این بوده است که اعتراضات و اقدامات فراوان ما فاقد یک سازماندهی مطلوب بوده است . بعنوان آخرین پرسش می خواهم بدانم که به نظر شما سازمان های غیر دولتی درگیر این جریان ، کارشناسان خبره و در کل مردم ایران به چه صورتی می توانند پیام روشن ، صریح و جامعی را برای مسئولان و دولتمردان ارسال کنند که دیگر نه از این اتفاقات رخ بدهد و نه حتی فکر آن به سر کسی بزند ؟

 

دکتر ورجاوند : این مطلب را بارها گفته ام . ما تا نتوانیم یک انجمن قدرتمند در کشور بوجود بیاوریم که این انجمن قدرتمند از موقعیت ها و امکانات مناسب برخوردار باشد کار به جایی نخواهد رسید . عمده مسئله عبارت از این است که سالیان دراز من در صدد ایجاد انجمن گسترده ای با نام انجمن پژوهش و پاسداری از میراث فرهنگی ایران و کوشش برای بازشناسی ارزشهای تمدن و فرهنگ و تاریخ ایران بوده ام ولی با ضوابطی که در دستگاه های اطلاعاتی و امنیتی این مملکت وجود دارد امکان ایجاد چنین مجموعه ای که بتواند مکان داشته باشد ، سالن داشته باشد و دارای نشریه باشد و بتواند با برگزاری کنفرانس های تخصصی ، نیمه تخصصی و عمومی بتواند نظر مردم را جلب کند و بتواند روی این مسائل به گونه ای معقول مانور بکند و اهمیت این مسئله را برای جامعه بازتاب بدهد، را از ما گرفته اند و نتوانسته ایم راه به جایی ببریم . حتی در وضع موجود که چند سازمان غیر دولتی فرهنگی در تهران و دیگر شهرستانها وجود دارد آنقدر اینها در زیر تنگنا قرار دارند که حتی از سخنرانی کردن افرادی مانند من که به هر حال مورد توجه نسل جوان هستیم و شناخت و آگاهی ما را نسبت به این مسائل می دانند به شدت ممانعت می شود . بنابراین من در وضع موجود شرایط مناسبی را برای ایجاد یک کانون قدرتمندی که بتواند با نیرومندی به میدان بیاید نمی بینم . همین سه ماه پیش قرار بر این بود که در اصفهان برای مسئله مترو و عمارت جهان نما، یک نشست چند صد نفره در یک تالاری سامان داده بشود و از من هم دعوت شده بود که برای ایراد سخنرانی در آنجا حضور پیدا کنم ولی تنها دو روز مانده به اجرای این برنامه، همه چیز را بر هم زدند . حتی در حال حاضر در یکی از شهرهای اقماری کوچک اصفهان بنام گز، یکی از شخصیت های شناخته شده فرهنگی ایران به نام آقای ادیب برومند می خواستند بزرگداشت دو شاعر قرن هفتم و هشتم را برپا کنند که اجازه این کار را به ایشان ندادند . بنابراین مشکل ما در ایران عبارت از این است که دستگاه های اطلاعاتی و امنیتی بعنوان یک نیروی بازدارنده از هر گونه گردهمایی و برقراری جلسات در زمینه های فرهنگی در خارج از چارچوب دستگاه های وابسته به حاکمیت بشدت جلوگیری می کنند . بنابراین تنها چاره این است که در خارج از ایران این چهره های ایرانی صاحب قدرت از نقطه نظر مالی و موقعیت فرهنگی همتی کنند و غیرتی بخرج بدهند و بتوانند کانون های پاسداری از میراث فرهنگی ایران و پژوهش در زمینه تاریخ و فرهنگ ایران را بوجود بیاورند و به این ترتیب با توجه به رسانه هایی که امروزه دیگر دسترسی به آنها در سراسر ایران به نسبت کار آسانی است، بتوانند برنامه های سنگینی را ساماندهی بکنند و آنرا منعکس بکنند و بگونه ای مستمر در طول هفته هر ویرانی را که در هر بخشی از میراث فرهنگی ایران صورت میگیرد بتوانند سریع بازتاب بدهند و بدین ترتیب بپذیرند که در کنار برخی اقدامات سیاسی، یک ملتی با ویژگی های ملت ایران اگر نتواند در بعد مسائل فرهنگی و تاریخی به یک خودشناسی آگاهانه دسترسی پیدا کند و هویت درخشان گذشته اش را چنان که باید نشناسد و از نمود های این هویت نتواند پاسداری کند بدون تــردیــد در زمینه ایجاد تحولات سیاسی در جامعه ایــران توفیق چندانی نصیب کسی نخواهد شد .

میرصیافی: سپاسگزارم

http://www.savepasargad.com/

 

 

 

از سایت کمیته نجات پاسارگاد:

هديه به کميته بين المللی نجات پاسارگاد

قطعه کتيبه

خواننده و آهنگساز: پيمان منتظمی

تنظيم از: مهدی منتظمی، پيمان منتظمی

توليد کننده: سوفستيکس رکورد

پيوند به فايل صوتی

www.peymanmontazemi.com

 

 

مطالبی از  سايت «نجات پاسارگاد»

http://www.savepasargad.com

 

اطلاعيه کميته بين المللی نجات 

سالگرد صدور منشور کورش، پدر حقوق بشر، را گرامی بداريم

و خانه و شهر و آرامگاه او را از ويرانی نجات دهيم

اطلاعيه به فارسی    اطلاعيه به انگليسی   اطلاعيه به سوئدی     اطلاعيه به آلمانی 

*******

ما تنها مسئول اقدامات خودمان هستيم

*******

قدمی کوچک

برای يک کار بزرگ،

انسانی ومتمدنانه

*******

مساله حساس و بلافاصله ما

*******

مشخصات اولين اعلاميه حقوق بشر دنيا

*******

ترجمه انگليسی منشورکورش

 *******

از منشور كوروش بزرگ

در سال ۵۳۹ پيش از ميلاد

 تا اعلاميه ي حقوق بشردرسال ۱۹۴۸

از: دکتر تورج پارسی

*******

کوروش یا خوروش بزرگ،

باری دیگر از خورآیان برخواهد آمد

*******

دو راهه ی گزينش از: شکوه ميرزادگی

*******

اذان بی وقت

در ماه بزرگداشت کوروش بزرگ 

از: دکتر اسماعيل نوری علا

*******

کورش در افسانه و تاريخ

از: دکتر حميده ناظريان

*******

گرانمايه ترين سالروز در تاريخ فرهنگ

 ِ ايران و جهان، گرامي باد

*******

راز پيروزی کورش

از: دکتر شاهين سپنتا

******

 

پاسارگاد

 کار مشترک منيژه حسنی و عليرضا ربيع

ياران کميته بين المللی نجات

ما تنها مسئول اقدامات خودمان هستيم

*******

باز سازی فتح بابل

و ورود کوروش بزرگ به شهر

*******

 

کورش بزرگ

ویدئو: مسعود مروستی

*******

 

فيلم مستند پاسارگاد ـ آرامگاه کوروش

 

 

پاسارگاد ـ از: شهلا آقاپور

*******

حقوق بشر کورش (نقاشی و کولاژ

******* 

بهره گيری از تجربيات مصر برای نجات تنگه بلاغی!

*******

با نزديک شدن به زمان آبگيری سد سيوند،

 دومين کوره هفت هزار ساله تنگه بلاغی جا به جا شد

=======

با بسته شدن راه دسترسی به تپه باستانی وليران

يكي از مهمترين سايت هاي تاريخي اشکانی ـ ساسانی

 به خطر افتاده است

 

=======

در پايان کاوش های تخت سليمان،

 اين محوطه جهانی صاحب يک آسياب ساسانی هم شد

=======

موزه  باستانشناسی و محوطه باستانی هفت تپه سيستم امنيتی ندارد

=======

پيکره يک حيوان ـ دوره ساسانی

عکس از کارگردان هنرمند: حسن نقاشی >>

=======

کف پل ساسانی خسرو پرويز در بيستون تخريب شد

در صورت انجام نگرفتن مرمت اضطراری

 اين پل باستانی کاملا ويران خواهد شد

=======

آثاری از دوره های هخامنشی، اشکانی و ساسانی

 در تپه های گوراب ملاير به دست آمدند

=======

آيا سد باستانی  1700 ساله جره نجات پيدا می کند؟

باستان شناسان و کارشناسان هنوز نتوانسته اند راه مناسبی برای نجات

 و حفاظت از اين اثر ساسانی بيايند

=======

شرايط قرار گرفتن در فهرست آثار جهاني را دارند

مجموعه باستاني پاسارگاد با تعيين حريم مجدد گسترش يافت

و محوطه مقدس كه تا كنون در اين مجموعه نبوده نيز به آن اضافه شد

=======

باغ نماها و استخر و حوضچه هایي به سبک دوره هخامنشی

 در نقش رستم ساخته خواهد شد

=======

در کنار آتشکده، و قصر ساسانی در تخت سليمان

سکه های دوره ساسانی و حمام بسيار بزرگی نيز کشف شد

=======

            انفجار های شرکت گچ در حريم قلعه ساسانی داو دختر دوباره شروع شد

ميراث فرهنگی برای جلوگيری از  تخريب آثار باستانی

 مدت هاست که منتظر رای دادستان است!

=======

کاوش های باستان شناسی تل تخت در مجموعه ی  پاسارگاد از سر گرفته شد

=======

عکس های اختصاصی از تنگه بلاغی >>>>

=======

کشف سايت بزرگ فلز کاری از دوران اشکانيان

کشف آثاری از معدن کاري، و استخراج سنگ مس در سطحی بسيار وسيع در بافت

=======

مشخصات سد سيوند،

سدی که دشت پاسارگارد، تنگه بلاغی و آرامگاه کوروش را تخريب خواهد کرد

=======

خريد محوطه باستانی ايلاميان  به دولت پيشنهاد می شود

*******

متجاوزين به آثار باستانی در استان های همدان  سمنان و اردبيل

 تحويل مراجع قضايي شدند

*******

رييس مترو اصفهان از سمت خود استعفا کرد

*******

تالاب انزلی يا مرداب انزلی

تالاب انزلي به محل دفع انواع فاضلاب ها و آلاينده‌ها تبديل شده

*******

    سنگ فرش های عصر آهن و کاوش برای يافتن دولت آفتاب

*******

شرکت سيمان ادعای مالکيت منطقه 6 هزار ساله ارجان را دارد

*******

تخريب بيش از حد حفاران غير مجاز

 در سايت باستانی و سه هزار ساله باباجيان

*******

مرکز صنعتی و اداری و لايه هایي از دوره های باکون لپويي

 با تپه مهرعلی به زير آب خواهند رفت

 

 و ...

 

 

 

اعلاميه کميته بين  المللی نجات پاسارگاد 

            

سالگرد صدور منشور کورش، پدر حقوق بشر، را گرامي بداريم

و خانه و شهر و آرامگاه او را از ويراني نجات دهيم

کميته بين ا لمللي نجات، بار ديگر روز بيست و نهم اکتبر همزمان با هفتم آبان ماه را به عنوان «روز کورش» بزرگ   گرامي مي دارد. اين روز يکي از روزهاي ماهي است که تاريخ نويسان آن را ماه ورود کورش به بابل و صدور منشور کورش مي دانند؛ منشوري که نکات مطرح در آن ـ يعني : الغاي تبعيضات نژادي و ملي، آزادي انتخاب محل اقامت، الغاي برده داري، آزادي دين و مذهب و تلاش براي صلح پايدار ميان ملت ها ـ پس از قرن ها  همچنان زنده، روشن و مورد تاييد و احترام همه ي کساني است که به ارزش انسان، و حقوق انساني او باور دارند.

اين منشور، که بيش از 25 قرن قبل از تصويب اعلاميه حقوق بشر  از سوي مردمان ايران زمين و از زبان کورش بزرگ به جهانيان هديه شد، در سال 1350 / 1971 از سوي سازمان ملل متحد به عنوان اولين اعلاميه حقوق بشر جهان شناخته شد و نام سرزمين ما را به عنوان اولين سرزميني که صداي حقوق بشر از آن برخاست در جهان ثبت کرد.

کميته نجات پاسارگاد يک بار ديگر و به اين مناسبت دست ياري به سوي مردمان ايران و جهان دراز کرده و از همگان مي خواهد که براي حفظ خانه، شهر و آرامگاه کوروش بزرگ،  پدر حقوق بشر، که در دشت پاسارگاد و تنگه بلاغي پراکنده اند با اين کميته همصدا شوند.

در عين حال از همه ي اعضاي کميته، هموطنان ايراني، و علاقمندان به گنجينه هاي بشري، از هر مليتي که هستند، مي خواهيم که در هفته بزرگداشت کوروش،  از 22 تا 29 اکتبر، در هر کجايي که زندگي مي کنيد چند ساعتي از وقت خود را صرف تکثير اين اعلاميه و جمع آوري امضا براي نجات دشت پاسارگاد کنيد.

با مهر و احترام

اکتبر2006

کميته بين المللي نجات دشت پاسارگاد 

http://www.savepasargad.com/

 شماره فکس: 9630 - 352 - 509  (آمريکا)

آدرس پست الکترونيکي:  admin@savepasargad.com

 

 

 

 

 

 

 اعلاميه کميته بين المللی نجات درباره روز مهرگان

 

مهرگان شاد باد!

 

جشن ميترايي ِ روشنايي، عشق، پيمان و مهرباني را گرامي بداريم

 

کميته بين المللي نجات پاسارگاد، ضمن تبريک جشن ميترايي ِ مهرگان،

 و برپايي برنامه هاي مخصوص مهرگان از چهاردهم تا شانزدهم مهرماه ( ششم تا هشتم 8 اکتبر)

 بار ديگر از همه ي مردمان جهان مي خواهد که براي نجات مجموعه ي دشت پاسارگاد، به ويژه تنگ بلاغي و آرامگاه کوروش، با شيفته گان فرهنگ ايراني همراه شده و از سازمان هاي حفظ آثار جهاني بين المللي بخواهيد تا با هر تواني که دارند از غرق کردن گنجينه هاي فيزيکي و فرهنگي ما جلوگيري کنند

فراموش نکنيد:

سد سيوند،  در صورت آبگيري، ويران کننده اولين جايگاه حقوق بشر، و اولين شهري است که تمدن مهرآميز ايراني  در آن بوجود آمد

در روزهاي جشن مهرگان با فرستادن فکس و ايميل به سازمان هاي جهاني خواست انساني خود را تکرار کنيد:

لطفا نگذاريد تنگ بلاغي، آرامگاه کوروش، و گنجينه هاي ملي و بشري ما را غرق کنند

 

           اول مهرماه 1385 (سال پاسارگاد) ـ بيست و سوم سپتامبر2006

 

www.savepasargad.com